نوحه های حاج صادق آهنگران


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۷ ، ۱۰:۴۵
ابوعمار حسین زاده

http://bayanbox.ir/view/7076314827793421806/%D8%B9%D8%B1%D9%81%D9%87-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86.jpeg

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۵۶
ابوعمار حسین زاده
 مامور سرشماری : سلام . مادر جان میشه لطفا بیای دم در ؟ سلام پسرم .. بفرما ؟ از سر شماری مزاحمت میشم .
مادر تو این خونه چند نفرید ؟ اگه میشه برو شناسنامه هاتونو بیار بنویسمشون .. .
مادر لای در رو بیشتر باز کرد و با سر گردنش سر و ته کوچه رو یه نگاهی انداخت ... چشماش پر شد اشک و گفت : پسرم قربونت برم میشه ما رو فردا بنویسی ؟ مادر چرا ؟ مگه فردا میخواید بیشتر بشید ؟!! برو لطفا شناسنامتو بیار وقت ندارم .
آخه پسرم 31 سال پیش رفته جبهه هنوز برنگشته شاید فردا برگرده ... بشیم دو نفر .
سر شمار سری انداخت پایین و رفت .
 
مغازه دار میگفت الان 29 ساله هر وقت از خونه میره بیرون کلید خونش رو میده به من و میگه : آقا مرتضی اگه پسرم اومد کلید رو بده بهش بره تو ... چایی هم تو سماور حاضره ... آخه خستس باید استراحت کنه ...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۶
ابوعمار حسین زاده

خر برفت و خر برفت و خر برفت.                   و دیگر هیچ

فروختن صوفیان بهیمه ی مسافر را جهت سماع

روزی بود و روزگاری در زمانهای پیش یک صوفی سوار بر خرش به خانقاه رسید و از راهی دراز آمده و خسته بود و تصمیم گرفت که شب را در آن جا بگذراند پس خرش را به اصطبل برد و سپرد به دست مردی که مسئول نگهداری از مرکبها بود و به او سفارش کرد که مواظب خرش باشد.

خود به درون خانقاه رفت و به صوفیان دیگر که در رقص و سماع بودند پیوست او همانطور که با صوفیان دیگر به پایکوبی مشغول بود مردی که ضرب می زد و آواز می خواند آهنگ ضرب را عوض کرد و شعری تازه خواند که می گفت

خر برفت و خر برفت و خر برفت.

 آن مرد تا این شعر را بخواند صوفیان و از جمله آن مرد صوفی شور و حال دیگر یافتند و دسته جمعی خواندند خر برفت و خر برفت و خر برفت و تا صبح پایکوبی کردند و خر برفت را خواندند تا اینکه مراسم به پایان آمد.

همه یک یک خداحافظی کردند و خانقاه را ترک گفتند به جز صوفی داستان ما و او وسایلش را برداشت تا به اصطبل برود و بار خرش کند و راه بیفتد و برود. از مردی که مواظب مرکبها بود سراغ خرش را گرفت اما او با تاسف گفت خر برفت و خر برفت و خر برفت.

صوفی با تعجب پرسید منظورت چیست؟ گفت : دیشب جنگی درگرفت، جمعی از صوفیان پایکوبان به من حمله کردند و مرا کتک زدند و خر را گرفتند و بردند و فروختند و آنچه می خورید و می نوشید از پول همان خر بود و من به تنهایی نتوانستم جلوی آنها را بگیرم. صوفی با عصبانیت گفت تو دروغ می گویی اگر آنها ترا کتک زدند چرا داد و فریاد نکردی و به من خبر ندادی؟ پیداست خود تو با آنان همدست بوده ای مرد گفت من بارها و بارها آمدم که به تو خبر بدهم و خبر هم دادم که ای مرد صوفیان می خواهند خرت را ببرند ولی تو با ذوقت از دیگران می خواندی خر برفت و خر برفت و خر برفت و من با خود گفتم لابد خودت اجازه داده ای که خرت را ببرند و بفروشند. صوفی با ناراحتی سرش را به زیر افکند و گفت آری وقتی صوفیان این شعر را می خواندند من بسیار خوشم آمد و این بود که من هم با آنها می خواندم

آری صوفی با تقلید کورکورانه از آن صوفیان که قصد فریب او را داشتند گول خورد و خرش را از کف داد.

مر مرا تقلیدشان بر باد داد             که دو صد لعنت بر آن تقلید باد

حالا حکایت آقایان به اصطلاح هسته ای (بخوانید بسته ای) هم دست کمی از آن مرد صوفی ندارد.

چرا که تمامی دستاوردهای هسته ای ما را که چهار شهید در راهش داده ایم به هدر داده اند.

آن وقت خوشحالی می کنند که بله توافق کردیم.

توافق بر سر چی :

توافق بر سر اینکه اورانیوم کمتر از 4درصد غنی کنیم؟

توافق بر سر اینکه از مراکز هسته ای مان به بهانه های واهی و سرزده بازرسی کنند؟

 

کمترین ضربه ای که از این مذاکرات خوردیم (گذشته از اثرات چه خوب و چه بد) این است که  آقایان با دشمنانمان  که همانا شیطان بزرگ (به فرموده ی امام راحل) است خندیدند و رقصیدند و ..... ولی همین آقایان در داخل چنان اخمی به خودی ها کردند که انگار ارث پدر می خواهند از دست بدهند.

آیا مگر ممکن است که اوباما  که گفت: اگر می‌توانستم تک‌تک پیچ و مهره‌های برنامه هسته‌ای ایران را حذف می‌کردم از عقیده و  نظرش بگذرد؟

در پایان باید گفت:  تفسیری که بعضی از آقایان از مذاکرات  و توافق آن دارند چون به نفع خودشان است البته باید بر این موضوع جولان دهند و خوششان بیاید

خود گویی و خود خندی                       عجب مرد هنرمندی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۲:۱۰
ابوعمار حسین زاده

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

شوری در مناجاتش با خداوند مهربان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

قطب عالم امکان مهر تابان اسمان دین                      فرق فاتح خیبر گشته منشق از تیغ زهرآگین

روی عالم آرایش با محاسن از خون سر رنگین            مولا دیده ی حق بین با توجه بر آسمان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

گریان باغبان دین دیده چون  آفت گلشن ایمان          سرخ از خون حق گشته ساحت محراب سنگر قرآن

بندد چشم از این دنیا یار مظلومان اسوه ی انسان     فرزند حرم مجروح ناله ها از جور زمان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

امشب مسجد کوفه غرق در ماتم بی علی مانده       گردون جامه ی نیلی بر تن هستی جمله پوشانده

گرد حسرت و اندوه زین مصیبت بر عالم افشانده         آه و ناله و افغان هم مکان و هم لا مکان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

دیگر صوت یا الله گشته خاموش از سمت نخلستان    محروم کوفه گشته از آن مناجات و حالت عرفان

مولا خفته در بستر طالب دیدار عاشق جانان             شوق دیدار و قرب معشوق انس و جان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

باب علم احمد را دست بی رحمی از ستم بسته       فرق حامی دین را دشمن قرآن مبین خسته

مرآت الهی را سنگ بیداد و کینه بشکسته                عزم دیده بستن از این جهان میر کاروان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

گرد بستر بابا اشک غم ریزند زینبین امشب               سوزد قلب عالم آه حسن افغان حسین امشب

افسوس می شود خاموش طالع شمع عالمین امشب مرغ حق مگر شوق پر کشیدن زین آشیان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

شاعر:حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۴:۱۸
ابوعمار حسین زاده

رسد از عرش برین صوت جلی

شب نور و شب قدر و شب حق           مظهر حق شده بر حق ملحق

علی از دار جهان راحت شد               فارغ از رنج و غم و محنت شد

یا زهرا

نیست در کوفه مناجات علی              گشته خاموش مناجات علی

شهر کوفه شده یکسر خاموش             می رسد ناله ی زینب بر گوش

خانه ی فاطمه بیت الحزن است          خون دل پاک حسین و حسن است

از غم ناطق قرآن مجید                    خم شده قامت عباس رشید

به خدا بر همه کس معلوم است          رهبر شیعه علی مظلوم است  مظلوم است

زیر گنبد عرش اعلی                        کیست مظلومتر از شیر خدا

کی سزاوار بود بنشیند                      آنچنان منظره ای را بیند

در برش همسر او را بزنند                 لطمه بر صورت زهرا بزنند.

مظلوم علی.مظلوم علی.مظلوم.علی.امشب شام غریبان علیست.عزیزان یتیمان کوفه در کوچه ها سرگردان امشب می گردند.

دیگر صدای پای علی به گوش یتیمان در خرابه ها نمی رسد.دیگر صدای مناجات علی از نخلستان کوفه به گوش نمی رسد. امشب حسن و حسین.ام کلثوم و زینب یتیم شدند.زانوی غم در بغل گرفتند.امشب چراغ عمر مولا خاموش شده.یک طرف حسین ناله می کند.یک طرف حسین می گرید.

زینب این دختر زجر کشیده چه جانسوز اشک می ریزد در فراغ بابا.امشب از خانه ی گلی علی ناله ی یتیمان علی به گوش می رسد.

ای مردم علی از دردها و رنجها راحت شد.هنوز صدای جانسوز علی می پیچد.مردم من از شما وفا ندیدم.مردم من سالها خانه نشین شدم. روبروی من به صورت همسرم زهرا سیلی زدید.از شما وفا ندیدم.

من از زندگی سیر شده بودم.راحت شدم.امشب علی خوش آرمیده است.ولی یتیمان کوفه امشب خواب به چشمان این یتیمان نمیاد. ای یتیمان ،تنها شما یتیم نشدید، بلکه حسین و حسن،ام کلثوم و زینب یتیم شدند.علی جان، نیستی در خاه گلیت ببینی حسین و زینب چه جانسوز گریه می کنند.نبودی در کربلا هم ببینی حسین و زینب رو.نبودی خون از سر و روی حسینت پاک کنی.نبودی جلوی شمشیرهای دشمن رو بگیری بر بدن مبارک فرزندت حسین ضربه وارد نکنند.نبودی جلوی تازیانه ها را بگیری که بر بدن مبارک زینب دشمن وارد نکند.مظلوم علی.مظلوم علی.مظلوم علی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۳:۴۸
ابوعمار حسین زاده

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

با فرق سری پر خون با فرق سری پر خون   بشکسته دلی محزون رو سوی خدا امشب رو سوی خدا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

آیینه ی عالم را بگرفته غبار غم                   روح همه کوجودات مدغم شده با ماتم

بنشسته به دل داغی کان را نبود مرهم

غم صفحه ی گیتی را       غم صفحه ی گیتی را بگرفته فرا امشب        بگرفته فرا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

مأموره ی هستی را آیات پدید آید                بر خانه ی دل اندوه هر لحظه مزید آید

امشب مگر آوای قتل تو شهید آید

وز عالم علیین     وز عالم علیین     خیزد چه ندا امشب          خیزد چه ندا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

دل سوخته ای امشب مشغول مناجات است             با چهره ی خون آلود مشتاق ملاقات است

خواهان وصال حق از قاضی حاجات است

نور ازلی گردد      نور ازلی گردد      از ماده جدا امشب           از ماده جدا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

در جلوه گه محراب خورشید امامت نیست                بر مسند شرع و دین جانباز شریعت نیست

در کلبه ی محرومان انوار محبت نیست

نان آور مسکینان              نان آور مسکینان              افکنده ردا امشب             افکنده ردا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

در محفل درویشان آن شمع فروزان کو                      بر بیوه زن محروم بابای یتیمان کو

گردون فضیلت را آن مهر درخشان کو

مولای همه عالم              مولای همه عالم              افتاده ز پا امشب              افتاده ز پا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

پیشانی وجه الله بشکافته از شمشیر                                  آن زهر جفا کرده بر فرق علی تأثیر

بالین سرش زینب ماتم زده و دل گیر

اشک حسنین جاری         اشک حسنین جاری         با وا ابتا امشب    با وا ابتا امشب   

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

قنبر به کنار در بنهاده به زانو سر                             ناله ز دل غمگین مولا مددی حیدر

هنگام سحر گردد بی یاور و بی سرور

هر لحظه علی گویان        هر لحظه علی گویان        با شور و نوا امشب           با شور و نوا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

مینای شهادت را هنگام سحر نوشد                                    پیراهن رحمت را آلوده به خون پوشد

خونش به همه ایام در گلشن دین جوشد

رو سوی خدا دارد رو سوی خدا دارد آن مرد خدا امشب            آن مرد خدا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

گاهی به حسن گوید از مکتب و از مذهب                 حق را بنما پیشه ارزنده ترین مطلب

گاهی به حسین گوید از بی کسی زینب

بر هر دو دهد درسی         بر هر دو دهد درسی         از کرببلا امشب                از کرببلا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۸
ابوعمار حسین زاده

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین    یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

مرغ دل بشکسته پر با ناله های آتشین              یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

خون دل از دیده ها ریزان چو ابر نو بهار            داغدار و سوگوار اهل سماوات و زمین

آسمانها با جمیع ساکنان نه فلک                    خاک غم ریزند و بر سر زین الم ماتم نشین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

این مصیبت چیست که اندر بارگاه کبریا            سینه ی جان چاک بنموده است جبریل امین

امشب است آن شب که چرخ کج رو ناپایدار        فتنه ای بنهفته اندر زیر سر دارد یقین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

گوئیا امشب بود آن شب که شیر کردگار            خود بنوشد جام فیض قرب رب العالمین

امشب است آن شب که اندر پیشگاه ذوالجلال      سر به تسلیم و رضا بنهاده مولی المتقین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

امشب است آن شب که ابن ملجم بیدادگر                   تیغ زهر آگین زند بر تارک مولای دین

امشب است آن شب که مولا صبح دم وقت نماز   از محل سجده اش جاری شود خون بر جبین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

می کند با خون فرق خود محاسن را خضاب        رو به درگاه الهی می کند زار و حزین

عرضه می دارد به درگاه ذوالجلال                    که ای خدای جان ستان و جان ده و جان آفرین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

گلبن اسلام را با خون شدم من آبیار                کن قبول این جانفشانی یا اله العالمین

شرح شمشیری که فرق شیر حق حیدر شکافت   گر بگویم لب بسوزد سینه گردد آتشین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

چون به فرق سرور دین تیغ زهر آگین رسید       دست ماتم زد به سر در خلد خیرالمرسلین

ناله ای برخاسته در بین زمین و آسمان             کشته شد از جور اشقی الاشقیا مولای دین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

این ندا را چون شنیدند اهل کوفه صبحدم                   ضجه ی پیر و جوان بر شد به چرخ هفتمین

ناله های وا علیا وا اماما شد بلند                      بانگ واویلا برآمد زآسمانها و زمین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۴
ابوعمار حسین زاده

ای کرببلا آماده                     ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

ای کرببلا آماده                      ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

تا فتح فلسطین تا قدس           تا فتح فلسطین تا قدس           لشکر احمد می آید

ای کرببلا آماده                      ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

ای تربت کوی جان                 تو خون حسینی داری

ویرانگر کاخ ظلمی                  فریاد خمینی داری

ای کرببلا آماده                      ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

ای خانه عشق و ایمان             دلها به تو تمکین تو دارد

این لشگر حق بعد از تو            آهنگ فلسطین دارد

ای کرببلا آماده                      ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

ای مهدی زهرا بنگر                یاران حسین در راهند

لطفی کن و یاری فرما              چون کرببلا می خواهند

ای کرببلا آماده                      ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

ما وارث عاشوراییم                 ما عاشق و ما شیداییم

گفتیم و به حق می گوییم        ای  کرببلا می آییم

ای کرببلا آماده                      ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

حسین حسین حسین حسین

شهید کربلا حسین

غریب نینوا حسین

یا سریع الرضا

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۱:۳۶
ابوعمار حسین زاده

حسین جان همه ی شهرها بسیج شدن.همه یا حسین یا حسین می گن.همه کربلا کربلا می گن.آخه چه  بوده در کربلای تو که از پیرزن تا پیرمرد از صغیر تا کبیر کربلا کربلا می گن؟ وقتی نام کربلا میاد اشکها  از دیدگان سرازیر میشه .وقتی نام حسین میاد دلها محزون میشه. چه بوده در کربلا عنایتی فرما زهرا جان راه کربلا باز بشه.دلها لبریز شده از عشق حسین از عشق زیارت حسین. همه آماده شده اند برای فتحی دیگر.همه بسیج شد  اند برای فتحی دیگر. از سرتاسر کشور به عشق حسین راهی جبهه ها شدند حسین جان یاری با تو و کمک با تو.این ماه مبارک دست به دامن تو شدیم.

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

ماشاء الله این همه جمعیت صدا خیلی ضعیفه .همه آماده  شدیم تا انشاءالله صدام رو رو ریشه کن کنیم.آمریکا رو نابود کنیم. همه هم بسیجی هستن. همه هم جمعی هستن باید جمعی هم جواب بدین.

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

علم فتح خیبر ز دلیران بپا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

رسد از شرزه شیران به فلک بانگ تکبیر             متجاوز گریزان ز سپاه خدا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

ز یلان مبارز شده پوشیده صحرا                      همگی بهر ایثار و شهادت مهیا

به ولای حسینی زده دست تولا                      به فروغ هدایت دلشان آشنا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

همه شیران جنگی متشکل مصمم                             همه را عزم رفتن سوی خط مقدم

شده پیوسته با هم به صفوف منظم                  متلاشی از آنان سپه اشقیا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

دل دشمن به توفیق الهی دریدند                    ره هورالهویزه ز شجاعت بریدند

چو کنار فرات و لب دجله رسیدند                             گلوی عاشقان تر دلشان باصفا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

به کف مومنین رایت نصر من الله                     همه مردان عارف همه احرار آگاه

سوی مقصد روانه شده هم دوش و همراه           هدف  این دلیران حرم کربلا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

گه شب جسته بیرون چو هجبر از نیستان           ز شبیخون آنان شده دشمن هراسان

زده آتش به جان سپه قوم عدوان                    ز فتوحات آنان دل رهبر رضا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

برو ای پیک قدسی به جوار شهیدان                 ببر از ما پیامی به دیار شهیدان

به حریم حسینی به کنار شهیدان                             که ز هجران آنان دل ما مبتلا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

بگو از جانب ما به حسین قطب احرار               به شهیدی که شد بر شهدا میر و سالار

به غریبی که جان در ره حق کرده ایثار             سر پاکش ز پیکر لب عطشان جدا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

گه هل من معین گر به حضورت نبودیم             که سر و جان فدای هدفت می نمودیم

ولی اکنون به سوی حرمت پر گشودیم              که حریمت مطاف ملکوت سما شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

علم فتح خیبر ز دلیران بپا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

علم فتح خیبر ز دلیران بپا شد

ای لشگر صاحب زمان آماده باش

بهر نبردی بی امان آماده باش

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۱:۱۶
ابوعمار حسین زاده

می دمد صبح سپد از خانه ی دلهایتان                       شب گریزان از پیکار برق آسایتان

ای که رهبر بوسه زد بر دست قدرتمندتان                    بر سر خود می نهم با فخر خاک پایتان

آیه های سرخ ایمانید در این سرزمین                        ای که دلها شاد شد از نغمه ی زیبایتان

در شبان حمله می بارید اشک شوق وصل                    وه که زیبا می شود  زین اشکها سیمایتان

بپا ایا دلاوران که سوی جبهه شد روان سپاه مهدی

بپا ایا دلاوران که سوی جبهه شد روان سپاه مهدی

به قصد رزم بی امان      به قصد رزم بی امان      یورش برد به دشمنان    سپاه مهدی      سپاه مهدی

بپا ایا دلاوران             بپا ایا دلاوران       که سوی جبهه شد روان   سپاه مهدی     سپاه مهدی

به قصد رزم بی امان      به قصد رزم بی امان      یورش برد به دشمنان    سپاه مهدی      سپاه مهدی

بپا ایا دلاوران             بپا ایا دلاوران       که سوی جبهه شد روان   سپاه مهدی     سپاه مهدی

رود برای یاری سپاهیان مصطفی                     به جبهه ها نموده رو پی نجات کربلا

خروش این حسینیان  رسد به عرش کبریا        بنازم این بسیجیان به همت و قیامتان

سپاه مهدی      سپاه مهدی

بپا ایا دلاوران             بپا ایا دلاوران       که سوی جبهه شد روان   سپاه مهدی     سپاه مهدی

طریق سرخ انبیا برادر اختیار کن                              سرود عاشقانه خوان سفر به کوی یار کن

بیا کتاب عشق را ز خون خود نگار کن                       کشیده صف بسیجیان سپاه صاحب الزمان

سپاه مهدی      سپاه مهدی

بپا ایا دلاوران             بپا ایا دلاوران       که سوی جبهه شد روان   سپاه مهدی     سپاه مهدی

حماسه های کربلا که خوانده یا شنیده ای                    اگر نبوده باورت کنون به آن رسیده ای

نمونه های آن ببین اگر که خود ندیده ای                    که می دهد ترا نشان به روز رزم و امتحان

سپاه مهدی      سپاه مهدی

بپا ایا دلاوران             بپا ایا دلاوران       که سوی جبهه شد روان   سپاه مهدی     سپاه مهدی

بیا نشانه ی حسین ز عاشقان او ببین                         حسین حسین ز خیمه گاه پیروان او ببین

به نیمه شب خدا خدا ز ناصران او ببین                      به امر میر کاروان برند حمله بر خسان

سپاه مهدی      سپاه مهدی

بپا ایا دلاوران             بپا ایا دلاوران       که سوی جبهه شد روان   سپاه مهدی     سپاه مهدی

همه آماده بهر عملیات دیگر

همه آماده بهر عملیات دیگر

سپه مهدی عازم به نبرد است برادر

همه آماده بهر عملیات دیگر

ای که گویی منم عاشق دیدار مهدی                رهسپر شو کنون همره انصار مهدی

افتخارت فزاید چو شوی یار مهدی                     نشود این سعادت به دگر بار میسر

همه آماده بهر عملیات دیگر

بشتاب ای دلاور که نه وقت درنگ است             شرف و دین ما در گرو فتح جنگ است

چو در آیین ما سازش و تسلیم ننگ است          همه داریم اطاعت ز فرامین رهبر

همه آماده بهر عملیات دیگر

سپهی که هم اکنون سوی جبهه رو.ان است       سپه جان نثاران امام زمان است

نظر لطف مهدی سوی این کاروان است             که به این سرفرازان بود او میر و سرور

همه آماده بهر عملیات دیگر

به تو هشدار که زین قافله مهجور نمانی             ز دلیران رزمنده ی حق دور نمانی

همه مستغرق  نورند و تو بی نور نمانی              کن توسل دم حمله به زهرای اطهر

همه آماده بهر عملیات دیگر

سوی میدان بیا همره خیل دلیران                   که اگر جا بمانی شوی آخر پیشمان

بود این لشکر حق جان همه سرباز قرآن            نگذارند که دشمن بکشد سر ز سنگر

همه آماده بهر عملیات دیگر

نتوان داد از این پس به ستم پیشه مهلت           بنشانید عدو را  به  هزیز  مذلت

که فتاده به قلب سیهش رعب و وحشت            نگذارید نفس تازه نماید ستمگر

همه آماده بهر عملیات دیگر

شفق خون ز ایثار شهیدان دمیده                    شب ظلمت سرآمد ز طلوع سپیده

ز هجوم دلیران جگر خصم بریده                     بفشارید به قدرت گلوی حزب کافر

همه آماده بهر عملیات دیگر

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۰:۵۱
ابوعمار حسین زاده

یا اخا دستی برون از خاک کن                       اشک چشم زینبت را پاک کن

ای به زینب در یم خون همسخن                    از گلوی چاک چاک خویشتن

ای تکلّم کرده پنهانی سرت                           زیر چوب خیزران با خواهرت

این تو و این دیده ی دریائی ات                      بر مزار تشنگان سقائی ام

گر چه دیدم محنت ایام را                            فتح کردم کوفه را و شام را

خصم، پای گریه ی ما خنده کرد                     صوت قرآن تو ما را زنده کرد

خطبه ی من کار صد شمشیر کرد                            سوره ی کهف تو را تفسیر کرد

تا سرت بر نوک نی قاری نشد                        خون ز پیشانی من جاری نشد

آنچه گفتی زینبت با خون نوشت                    بر همه آزادگان قانون نوشت

من نوشتم این شعار خون ماست                    رخ به خون آراستن، قانون ماست

من نوشتم، عشق یعنی سوختن                     مثل آتش بی صدا افروختن

آن قدر دور تو گشتم یا حسین                      تا به خون خود نوشتم، یا حسین

قامت خم ، شرح ماتم نامه ام                        پیکر مجروح من غمنامه ام

هیچ دانی داغ تو با من چه کرد                      هیچ پرسی با دلم دشمن چه کرد؟

آن قدر دشمن به ما دشنام داد                      سِیرمان در کوچه های شام داد

آن به فرقت بر سر نی سنگ زد                      دیگری پیش ربابت چنگ زد

جای گل می ریخت در آن سرزمین                 سنگ بر ما از یسار و از یمین

آن که جسمت را به خون آغشته بود                کاش اول زینبت را کشته بود

کاش تیری کزکمان خصم جست                    جای تو بر قلب زینب می نشست

کاش من جای تو ای خورشید نور                             می نهادم چهره بر خاک تنور

کاش آن کو چوب می زد بر لبت                    شرم می کرد از نگاه زینبت

کاش می مردم نمی رفتم وطن                      تا زشش یوسف برم یک پیرهن

کاش می شد بوسه ای از قعر خاک                  می زدم بر آن گلوی چاک چاک

کاش این جا چشم نامحرم نبود                      می گشودم بر تو رخسار کبود

آن که داغت می کند آبش منم                      شاهدم این اشک دامن دامنم

گر چه از من دور آنی، غم نگشت                    قامتم خم گشت پایم، خم نگشت

من که برگرد امامم سوختم                          پشت در از مادرم آموختم

ما دو همرزمیم و دو همسنگریم                     هم تو هم من هر دو از یک مادریم

شد مشخص تا قیامت راه ما                          دامن زهراست دانشگاه ما

شاعر: حاج غلامرضا سازگار(میثم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۵
ابوعمار حسین زاده

الهـی بـهـر قـربانی بـه درگاهـت سـر آوردم                   نـه تنها سـر برایت بلکه از سر بهتر آوردم

الهـی بـهـر قـربانی بـه درگاهـت سـر آوردم                   نـه تنها سـر برایت بلکه از سر بهتر آوردم

این زبانحال سیدالشهداست در شب عاشورا.مناجات حسین فاطمه است.

پــی ابـقـاء قــد قامت بـه ظهر روز عاشورا                     بـــرای گـــفــتــن الله اکــبــر، اکــبــر آوردم

برای آزادی نــسـل جـــوان از بـنـــد اسـتـبـداد               بـرادر زاده ای چـون قـاسـم فــرخ فـر آوردم

(یا زهرا)

بــرای  اینکه قـرآنت نـگــردد پـایمـال خصم                 به زیر ســم مـرکــبـهـا  الهی پــیـکـر آوردم

خانواده های شهدا از شما التماس دعا

کسانی که مفقودالاثر داریدکسانی که اسیر دارید. التماس دعا داریم شب عاشوراست.

در خیام حسین امشب چه می گذرد؟.چه حالی دارد زینب؟ بیایید با زینب حسین هم ناله بشیم.غم های عالم بر روی دوش زینب است امشب.

بــرای  اینکه قـرآنت نـگــردد پـایمـال خصم                 به زیر ســم مـرکــبـهـا  الهی پــیـکـر آوردم

اگر با کشتن من(خدا) دین تو جاوید می گردد               برای خنجر شمر ستمگر حنجر آوردم

مادر یک شهیدی امشب نامه ای داده.گفته یادی از شهدا هم بکنین.من جوان نوزده ساله ای داشتم.امید داشتم دامادش کنم.امید داشتم به حجله  ی دامادی بفرستم عروسش رو ببینم.ولی وقتی دیدیم اسلام حسین در خطر است من از جوانم چشم پوشی کردم.

گفتم خدایا من به خاطر تو این رو می رفستم به جبهه مانعش نشدم.

با حسین هم صحبتی داره این مادر.می گوید به حسین گفتم تو علی اکبر دادی  قاسم دادی.چگونه من این جوان نوزده ساله ام رو ندم؟ خیلی هم راضی هستم.چند فرزند دیگه دارم حسین حاضرمم این چند فرزندم رو در راه تو تقدیم کنم.

شهدا رو فراموش نکنید امشب. دوستان شهیدتون رو یاد کنید.اون کسانی که در صف نماز جماعت با هم بودید. قرآن با هم خوندید. سال ها با هم بودید.با همدیگه رفتید بسیج ثبت نام کردید.با هم در یک خیمه با هم بودید با هم در چادر بودید. در شب عملیات پا به پای هم  رفتید. ولی من و تو از کاروان مانده آنها رفتند.

حسین فاطمه خدا نکند باب شهادت به روی ما بسته شود.خدا نکند خدا نعمت شهادت رو از ما بگیرد.

عـلی را در غدیر خم نبی بگرفت روی دست                  ولـی مـن روی دست خود عـلی اصغر آوردم

عــلی انگشـتر خـود را بـه سائل داد ،اما من                    بــرای ساربان انگشت  بـا انـگـشتـر آوردم

بــرای آنکـه همـدردی کنـم با مـادرم زهــرا                  بــرای خـوردن سیلی سـه ساله دخـتر آوردم

شب عاشوراست امشب این بچه ها این دختر سه ساله ی حسین.کودکان به دامن حسین چنگ می زنند ولی فردا شب باید به دامن زینب چنگ  بزنند.

امشب این کودکان در خیمه ها آرام خوابیده اند ولی فرداشب باید در بیابان کربلا آواره زینب به دنبال آنها بدود.امشب کجا؟ فرداشب کجا؟

امشب  وقتی چند نفر از اصحاب عمربن سعد، از یاران عمربن سعد از کنار خیمه های حسین می گذشتند.دیدند صدای زمزمه ی قرآن بلند است.سوال کردند پس این صدای زمزمه های قرآن و مناجات از کیست؟

ما رو از کوفه آورند گفتند باید با خارجی ها بجنگید پس اینها که هستند؟ وقتی گفتند اینها حسین فاطمه اند حسین فرزند زهرا .این فرزند دختر رسول خداست همان شب آرام آمدند پناهنده شدند.

آمدند نزدیک خیمه ها.ابالفضل است نگهبانی خیمه ها رو می دهد.صدای اسبها رو شنید از جا برخاست.آنها وقتی دیدند آن نگهبان بلند شد صدا زدند: ما دشمن نیستیم. ما از دوستانیم. ما رو گول زدند فریب دادند.گفتند بیایید با خارجی ها بجنگید ولی شنیدیم حالا آمده ایم با حسین فرزند زهرا بجنگیم.آمده ایم با شما.

ابالفضل فرمود قدم شما روی چشم ما بفرمایید ولی شرطی دارد شروطی دارد از اسبها پیاده بشید افسار اسب رو در دست بگیرید آرام آرام حرکت کنید تا من شما رو خیمه ی اباعبدالله برسانم.گفتند می آییم ولی چقدر سخت می گیری چقدر شرط می گذاری؟ فرمود ابالفضل آخه  امشب اگر صدای این اسبها بلند شود صدای سم اسبها بلند شود. فقط امشب  کودکان های حسین خوابیده اند فقط یک امشبی آرام گرفته اند

.یا زهرا عنایتی به این مجلس بکن. همه  امشب عزادارند. رسول خدا عزادار است. زهرا عزادار است. امیرالمومنین، ملائکه گریانند.خدا هم امشب عزادار است برای حسین.

یا زهرا

دستور داد به دور خیمه ها خندق بکنید.در آن خندق آتش روشن کنید. دشمن نزدیک خیام نشود.

دشمن نتوانست به خیمه ها  نزدیک شود ولی فردا عصر عاشورا راهی پیدا کردند و آمدند به طرف خیمه ها. هر خیمه رو آتش می زند کودکان و زنها از آن خیمه به خیمه ی دیگر پناه می بردند.

باز می اومدند آن خیمه رو آتش می زند باز می رفتند به خیمه ی دیگر.تا رسیدند به خیمه ی زینب همه به دور زینب جمعند عمه  جان کجا بریم.وقتی زینب وضعو دید ماجرا رو دید آتشها رو دید صدا زد کودکها بچه ها برید در بیابان پخش بشید.

عجم لحلم الله جل جلاله

 

بــرای کشتـن اعداء بـه دشت کـربلا یـا رب                  چــو عـباس همایـون فـر امیـر لشگـر آوردم

حسن را گر که از لخت جگر آکنده شد تشتی              مـن اینک ســر بـرای زینت تـشت زر آوردم

من ژولیده می گویم:حسین بن علی گفتا                      خدایا بهر قربانی به درگاهت سر آوردم

شاعر: محمد حسن فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری)

 

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

فردا ز خون عاشقان، این دشـت دریا می‌شود

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

امشب کنار یـکـدگـر،بنشسته آل مـصـطـفـی          فردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرا می‌شود

این دشت دریا می شود

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

امشب بود برپا اگر، ایـن خـیمه‌ی ثـاراللهی              فردا به دست دشمنان، برکنده از جا می‌شود

این دشت دریا می شود

امشب صدای خواندن قـرآن به گوش آید ولی           فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می‌شود

این دشت دریا می شود

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است          فردا خـدایا بسترش، آغوش صحـرا می‌شود

این دشت دریا می شود

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

امشب که جمع کودکان، در خـواب ناز آسوده‌اند         فردا به زیر خـارها، گـم گشتـه پیدا می‌شود

این دشت دریا می شود

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

امشب رقیه حلقه‌ ی زرین اگـر دارد به گوش             فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می‌شود

این دشت دریا می شود

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

امشب بـه خـیـل تشنگان، عباس باشد پاسبان           فردا کنار علقمه، بی دسـت سقّـا می‌شود

این دشت دریا می شود

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

امشب که قاسم، زینت گلـزار آل مصطفـاست            فردا ز مرکب، سرنگون، این سـرو رعنا می‌شود

این دشت دریا می شود

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

امشب گـرفته در میان، اصحـاب، ثـارالله را                فردا عزیز فاطمـه، بی یار و تنها می‌شود

این دشت دریا می شود

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

امشب به دست شاه دشت،باشد سلیمانی نگین             فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود

این دشت دریا می شود

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

امشب سـر  سِرّ خدا بر دامـن زینـب بود                  فردا انیس خولی و دیر نصاری می‌شود

این دشت دریا می شود

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

ترسم زمین وآسمان، زیر و زبر گردد ((حسان))            فردا اسارت نامه‌ی زینب چو اجرا می‌شود

شاعر:   حبیب الله چایچیان(حسان)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۹:۵۴
ابوعمار حسین زاده

السلام علیک یا اباعبدالله.

السلام علیکم یا انصار اباعبداالله

کجا رفتند آن عزیزان

کجا رفتند آن مظلومان

خواهران. برادران مقاوم و رنجدیده .صدای ناله ی رجایی کجاست.صدای جانسوز باهنر کجاست.

دیدید چگونه در فراغ بهشتی و یاراننش چگونه نالید و گریستند.

کجا رفت آن ناله های جانسوزشان.دیگر آن نغمه ها  کجاست دیگر آن اشک ها کجاست.دیگر رجایی کجاست دیگر باهنر کجاست.

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه                  هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

هر سوی نظر گردم                                    هر کوی گذر کردم

خاکستر و خون دیدم                                  ویرانه به ویرانه

تا سر به بدن باشد                                     این جامه کفن باشد

فریاد اباذرها                                             ره بسته به بیگانه

ای وای که یارانم                                                 گلهای بهارانم

رفتند از این خانه                                      رفتند غریبانه

خاک غم کن به سر چون رجایی سوخت جسم  باهنر

خاک غم کن به سر چون رجایی سوخت جسم  باهنر

یادشان جاودان هجرشان افروخت شعله بر جگر

خاک غم کن به سر چون رجایی سوخت جسم  باهنر

آن دو مسئول حقیقت نگر و مرد خدا               نقش ایثارگری خوب نمودند ادا

کرده جان در ره جمهوری اسلام فدا                تا رسد نهضت اسلامی ایران به ثمر

چون رجایی سوخت جسم  باهنر

خاک غم کن به سر چون رجایی سوخت جسم  باهنر

فکرشان بود اطاعت ز فرامین فقیه                             خادم امت اسلامی و آیین فقیه

دو صحیح العمل و در خور تحسین فقیه            زبده ی ملت و سر برکف خط رهبر

چون رجایی سوخت جسم  باهنر

خاک غم کن به سر چون رجایی سوخت جسم  باهنر

آن شهیدان چه عجب درس شهامت دادند                   آب با خون شجر قسط و عدالت دادند

تا دم کشته شدن ترک نکردند سنگر                چون رجایی سوخت جسم  باهنر

چون رجایی سوخت جسم  باهنر

خاک غم کن به سر چون رجایی سوخت جسم  باهنر

با امام و ولی خویش چو پیمان بستند               تا فتادند به خون عهد دمی نشکستند

در حریم ابدیت به خدا پیوستند                     راستینی که ببستند سبک بار سفر

چون رجایی سوخت جسم  باهنر

خاک غم کن به سر چون رجایی سوخت جسم  باهنر

آن دو سرباز رشیدی که به خون غلطیدند          جامه ی عز و شرف بر تن خود پوشیدند

آن چنان در شفق سرخ زمان تابیدند                خوش به مقصود رسیدند از این راه گذر

چون رجایی سوخت جسم  باهنر

خاک غم کن به سر چون رجایی سوخت جسم  باهنر

عاشقانه سوی سرمنزل احرار شدند                            راهی راه شهیدان پی دیدار شدند

با بهشتی و دگر هم سفران یار شدند                سوخت بال و پرشان زآتش بیداد دگر

چون رجایی سوخت جسم  باهنر

خاک غم کن به سر چون رجایی سوخت جسم  باهنر

مرد تقوا ز عمل توشه ی عقبا اندوخت              درس ایثار و فداکاری و ایمان آموخت

زآتش سنگ دلان جسم رجایی گر سوخت                   شعله اش راه هدف ساخت بسی روشن تر

چون رجایی سوخت جسم  باهنر

خاک غم کن به سر چون رجایی سوخت جسم  باهنر

باهنر در ره اسلام ز جان مایه گذاشت               پی انجام وظیفه دمی آرام نداشت

برگ خونین دگر بر دل تاریخ نگاشت                نرود هیچ زمان یاد وی از مد نظر

چون رجایی سوخت جسم  باهنر

خاک غم کن به سر چون رجایی سوخت جسم  باهنر

یابن الحسن عجل علی ظهورک (یا مهدی همه)

یابن الحسن عجل علی ظهورک (یا مهدی همه)

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۸:۵۵
ابوعمار حسین زاده

تویی آن غرقه به خونی که بزرگ شهدایی

تو عزیز دل زهرا تو حسین خون خدایی

سرت از پیکر پاکت که لب تشنه بریده            بدنت را که به خاک سیه ای کشته کشیده

به لب آب روان کشته ی لب تشنه که دیده      چه بود جرم و گناهت که مزمل به دمایی

 

ز چه رو قلب شریفت هدف تیر بلا شد           به تو ای سرور خوبان چه جفا روی جفا شد

که به مظلومی تو خون جگر آل عبا شد         گل سالم نبود در بدن پاک تو جایی

 

تن عریان تو خونین به زمین در بر زینب            شده در لجه ی خون غر قه مه انور زینب

نه مرا بی تو دگر تاب و توان یاور زینب             چه کند خواهر افسرده به هنگام جدایی

 

ز چه پامال مراکب شده گلگون بدن تو            گل من دامن صحرای بلا شد وطن تو

اسفا خاک بیابان شده جای کفن تو               نه سلاحی ز تو برجا نه سلاحی نه عبایی

 

نه سری در بدن تو که به بوسم سر و رویت     نه ترا نای و گلویی که زنم بوسه گلویت

نه گلابی که بشویم بدن غالیه بویت              نیست مهلت سر نعش تو کشم آه و نوایی

 

تویی آن کشته که عطشان به لب شط فراتی   حرمت کعبه ی مقصود و تو کشتی نجاتی

ثمر باغ نبوت حرم و عین حیاتی                    به فدایت سر و جانم که به هر درد دوایی

 

تو حسین الگوی آزادی و عشق و جهادی         که به سر منزل معراج بلا گام نهادی

به ره مکتب توحید تو هستی همه دادی          حرم و زمزمی و سعی و صفایی و منایی

 

به برت خفته به خون قاسم و عبدالله و جعفر   ز دم تیغ جفا غرقه به خون شد علی اکبر

نه سپاه و نه علم ماند و نه عباس دلاور         همه یاران تو در کربلا گشته فدایی

 

به خیام حرم تو زده شد آتش بیداد               ز عطش اهل حریمت همه در ناله و فریاد

نه بود بود خیمه ی دیگر که کنم سایه به سجاد  نگران اهل و عیالت که سوی خیمه بیایی

 

همه جا بوده مرا با تو سر الفت و وحدت         سفری با سر خونین تو دارم سوی غربت

نگذارم به زمین بعد تو من پرچم نهضت           جلوم رأس تو بر نیزه کند جلوه نمایی

 

تو چراغ شب تاریک عزیزان بسیجی               تو به میدان شرف رهبر گردان بسیجی

همه دم زمزمه و نغمه ی مردان بسیجی        به عزای تو معلم همه در نوحه سرایی

شاعر:حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۸
ابوعمار حسین زاده

ای که بستی عهد و پیمان با خدا                کن سفر با کاروان کربلا

ای که بستی عهد و پیمان با خدا                کن سفر با کاروان کربلا

شو روان با راهیان نینوا     کن سفر با کاروان کربلا کن سفر با کاروان کربلا

ای که بستی عهد و پیمان با خدا                کن سفر با کاروان کربلا

در ره دین جان نثارس لازم است              از ولایت پاسداری لازم است

مرد حق را پایداری لازم است                               گام زن در خط سرخ انبیا

کن سفر با کاروان کربلا کن سفر با کاروان کربلا

ای که بستی عهد و پیمان با خدا                کن سفر با کاروان کربلا

جبهه باشد جای انسان ساختن                   دائماض با یاد حق پرداختن

بی خود از خود گشتن و سر باختن                        دل بر این دیدار می گیرد جلا

کن سفر با کاروان کربلا کن سفر با کاروان کربلا

ای که بستی عهد و پیمان با خدا                کن سفر با کاروان کربلا

شیر مردان گاه بخروشیدن است                جامه ی عزت به تن پوشیدن است

وقت در راه خدا کوشیدن است                 سعی کن داری لوای حق بپا

کن سفر با کاروان کربلا کن سفر با کاروان کربلا

ای که بستی عهد و پیمان با خدا                کن سفر با کاروان کربلا

خیز و از جا جبهه را دیدار کن                  خویش را آماده ی پیکار کن

با رشادت حمله بر کفار کن                                 دست گیر از عاشقان کربلا

کن سفر با کاروان کربلا کن سفر با کاروان کربلا

ای که بستی عهد و پیمان با خدا                کن سفر با کاروان کربلا

آفرینت ای حماسه آفرین                         ساز نقش یا حسین زیب جبین

امتحان بنما سلاح آتشین                          حمله ور شو بر سپاه اشقیا

کن سفر با کاروان کربلا کن سفر با کاروان کربلا

ای که بستی عهد و پیمان با خدا                کن سفر با کاروان کربلا

چون به ما تحمیل گشته نار جنگ             این سخن فرموده پرچمدار جنگ

از همه واجب تر آمد کار جنگ               گوش کن فرمان پیر رهنما

کن سفر با کاروان کربلا کن سفر با کاروان کربلا

ای که بستی عهد و پیمان با خدا                کن سفر با کاروان کربلا

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۳۰
ابوعمار حسین زاده

چاووش زوار حسین نغمه کرده آغاز

چاووش زوار حسین نغمه کرده آغاز

پروانه های باغ عشق آمده به پرواز

چاووش زوار حسین نغمه کرده آغاز

رزم آوران ملک دین ناصران قرآن                        عازم به میدان جهاد با سلاح ایمان

نور الهی باشد از چهره ها نمایان               ابواب رحمت کرده است حق به رویشان باز

چاووش زوار حسین نغمه کرده آغاز

این سرفرازان سرخوش از باده ی الستند     از ابتدا پیمان عشق جاودانه بستند

از قید استیلای نفس عارفانه رستند             دلدادگان کوی دوست هم کلام و همراز

چاووش زوار حسین نغمه کرده آغاز

اینان که خود پرورده ی مکتب ولایند                    یار خمینی تابع پیر رهنمایند

دیوانه ی بوسیدن خاک کربلایند              عشق حسین را در عمل کرده اند ابراز

چاووش زوار حسین نغمه کرده آغاز

گلبانگ کوس کاروان شاد و دلپذیر است  این کاروان را مهدی فاطمه امیر است

آماده شو آماده شو همسفر که دیر است     خود را هماهنگ رحیل با بسیجیان ساز

چاووش زوار حسین نغمه کرده آغاز

گاه هجوم آوردن است بر سپاه کافر                      زین کن سمند عشق را رو به جبهه آور

باشد سپه سالار تو یادگار حیدر                با حمله وحشت در دل دشمنان بینداز

چاووش زوار حسین نغمه کرده آغاز

بشتاب سوی جبهه ای گرد خط نگهدار      زن گام در راه خدا سر به حق تو بسپار

خون شهیدان را شده ذات حق خریدار       بنما مقام قرب دوست با شهادت احراز

چاووش زوار حسین نغمه کرده آغاز

شاعر: نامشخص

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۱۷
ابوعمار حسین زاده

آزاده مردان این دلاورانند                             سپاهیان صاحب الزمانند

آزاده مردان این دلاورانند                             سپاهیان صاحب الزمانند

به شوق دیدن حریم حسین              به سوی جبهه های حق روانند

آزاده مردان این دلاورانند                             سپاهیان صاحب الزمانند

دوباره از جنوب و غرب کشور              لشکر مهدی آمده در خروش

برای حفظ مکتب حسینی                 گرفته رایت ظفر را به دوش

از این دلاوران قرآن و دین                  ندای یابن الحسن آید به گوش

به خاطر ادای تکلیفشان                            همیشه سرفراز و شادمانند

آزاده مردان این دلاورانند                             سپاهیان صاحب الزمانند

به سوی خورشید درخشان عشق      این کاروان عزم سفر کرده است

بهر پذیرایی از این عارفان                  فرشته باز بال و پر کرده است

به پاس جانبازی و ایثارشان                وعده خدا فتح و ظفر کرده است

گرد زمین بی نام و بی نشانند            در آسمان محبوب قدسیانند

آزاده مردان این دلاورانند                             سپاهیان صاحب الزمانند

دمی نظر نما به میدان جنگ              جذبه عشق و شور مهدی ببین

در این قیام پاک آسمانی                  زمینه ی ظهور مهدی ببین

در عرصه ی نبرد با ستمگر                الحق که پر خروش و پرتوانند

آزاده مردان این دلاورانند                             سپاهیان صاحب الزمانند

به شوق دیدن حریم حسین              به سوی جبهه های حق روانند

آزاده مردان این دلاورانند                             سپاهیان صاحب الزمانند

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۵۵
ابوعمار حسین زاده

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

بر ملت مظلوم این سامان ای آیت سبحان               فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

بعد از وجود نازنینت امت اسلام                             در زیر بار سلطه ی گرگان خون آشام

دیدند سختی ها بسی در طول این ایام                  فرما نظر بر ما ای مظهر یزدان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

تا آن که فرزندی خلف از نسل پاکانت                     والا نسب مردی از اولاد شهیدانت

برخاست از بهر نجات دین و قرآنت                          بشکسته بتها را با نیروی ایمان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

با اتکال ذات حق شد وارد پیکار                              مستضعفین گشته اند از هشدارش بیدار

کوبیده مشتی بر دهان دیو استکبار                        شد پشت آمریکا از صولتش لرزان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

چون دیده شیطان بزرگ آن عزم و آن آهنگ              در زیر چرخ انقلاب افکنده از کین سنگ

بر ملت مظلوم ما تحمیل کرد این جنگ                    با نوکرش صدام کرد حمله بر ایران اسلامی

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

با ارتجاع منطقه طرح مودت ریخت                         بر گردن آنان مدال نوکری آویخت

وابستگان خویش را بر ضد ما انگیخت                      شاید شکست خود زین ره کند جبران

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

ز آن ره موفق چون نشد آن گرگ آدم خوار                 بنمود اسرائیل غاصب را ز کین وادار

لبنان اسلامی در آتش سوخته آن مکار                     حمام خون برپا نموده در لبنان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

خلق فلسطین را دوباره کرده آواره                          کردند سران فتنه ی اعراب نظاره

دیدند یک قوم مسلمان گشته صد پاره                   ماندند همه خاموش آن بی حیا مردان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

قدس عزیز آن قبله ی اسلام را بردند                      کشتند و سوزاندند و مال مسلمین خوردند

یا مصطفی شاهان خائن قلبت آزردند                     آنان که گردیدند ننگ مسلمانان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

در اجتماع کنفرانس فارس کوشیدند                       ننگین ترین پیراهن تاریخ پوشیدند

امر بگین دستور ریگان را پسندیدند                          نفرین حق بادا بر این تبهکاران

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

بر ما شده ظلم و ستم از فرقه ی کافر                     آل بنی تکریت خون خوار ستم گستر

جنگی که شد تحمیل از آن قوم تجاوزگر                   کردند بلاد ما با ساکنان ویران

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

با بانوی بشکسته پهلو عصمت کبری                      صدیقه ی اطهر عزیز خالق یکتا

گویید با عرض ادب درد دل ما را                             بهر دعا خیزد بر درگه سبحان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

تا بنگرد در خون تپان جسم شهیدان را                    صد پاره فرزندان عزیزان نوجوانان را

سوزان ز توپ قوم بعثی نعش طفلان را                    بر کربلای ما گرید در این دوران

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

از مکه رو آرید چو سوی دشت پر غوغا                    بهر شناخت و معرفت آن روز وانفسا

شاید در آن صحرا شود گمگشته مان پیدا               مهدی ولی حق آن حجت یزدان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

با التماس و التجا بر درگه باری                               خوانید دعای عرفه با گریه و زاری

تا حق کند ز اسلامیان رفع گرفتاری                      پس راهی مشعر گردیده با عرفان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

شب تا سحر با اشک و آه و ناله ی جانسوز             خواهید از حق تا شوند اسلامیان پیروز

بعد از جهاد ظاهر و باطن همه همراه                      پاک از همه آلودگی ها با دلی آگاه

حاضر شوید اندر مقام عشق قربانگاه                       دلبستگی ها را یکسر کنید قربان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

آنجا نه خود تنها منای کوی جانان است                   سرمنزل قربانیان امروز ایران اسلامی است

کز خون فرزندان قرآن چون گلستان است                 پیر و جوان گشته در خاک و خون غلطان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

طفل صغیر و پیرمرد و نوجوان دادیم                         اموال خود اولاد خود با شوق جان دادیم

داند خدا بود آنچه ما را در توان دادیم                       در یاری  اسلام  در نصرت قرآن

فرما عنایت یا رسول الله

کردید چون لمس حجر با عرضه ی تعظیم                  آیید از آنجا در مقام قرب ابراهیم

خواهید از درگاه حق در حالت تسلیم                        پیروزی اسلام از خالق سبحان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

سعی صفا و مروه و شور عباداتم                          از جبهه ی ایران اسلامی شما را چون به یاد آیم

آنجا که جندالله از بهر جهاد آیم                              ذکر و دعا خوانید از جانب آنان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                  دارد شکایت یا رسول الله

یا مصطفی ای مظهر انوار ربانی                             دست دعا بردار بردرگاه سبحانی

تا بر خمینی لطف سازد عمر طولانی                       گردد جیوش حق پیروز در میدان

فرما عنایت یا رسول الله

این امت اسلامی ایران با دیده ی گریان                    دارد شکایت یا رسول الله

حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۵
ابوعمار حسین زاده

باید گذشتن از دنیا به آسانی                                 باید مهیا شد از بهر قربانی

باید گذشتن از دنیا به آسانی                         باید مهیا شد از بهر قربانی

با چهره ی خونین سوی حسین رفتن                      با چهره ی خونین سوی حسین رفتن

زیبا بود این سان معراج انسانی                              زیبا بود این سان معراج انسانی

باید گذشتن از دنیا به آسانی                         باید مهیا شد از بهر قربانی

تا کی کنی جان را در قید تن محصور                   کن حب دنیا را از قلب پاکت دور

تا اوج عزت رو با کاروان نور                               شو محرم راز و اسرار پنهانی

باید گذشتن از دنیا به آسانی                         باید مهیا شد از بهر قربانی

راه سعادت در سیر حقیقت بین                             نور هدایت در فیض ولاییت بین

نصر الهی را در استقامت بین                                 مغلوب ایمان کن امیال نفسانی

باید گذشتن از دنیا به آسانی                         باید مهیا شد از بهر قربانی

از قید اموال و از خانمان بگذر                               زن گوی سبقت را از دیگران بذر

زین خاک دان پست شادی کنان بگذر                  آیینه دل را بنما تو نورانی

باید گذشتن از دنیا به آسانی                         باید مهیا شد از بهر قربانی

ایمان و تقوا  را کن پیشه در ایام                            وقت جهاد آمد رزمنده ی اسلام

زن فی سبیل الله د ر این طریقت گام                      بشنو بشارت از آیات قرآنی

باید گذشتن از دنیا به آسانی                         باید مهیا شد از بهر قربانی

بهر سرافرازی خود را مهیا کن                              برگیر و جان بر کف با دوست سودا کن

در سنگر اسلام  هنگامه برپا کن                            از پایگاه حق بنما نگهبانی

باید گذشتن از دنیا به آسانی                         باید مهیا شد از بهر قربانی

افکنده نور حق بر جبهه ها پرتو                             صوت مناجات رزم آوران بشنو

همگام و هم آهنگ با آن عزیزان شو                    تا بنگری شور و حالات عرفانی

باید گذشتن از دنیا به آسانی                         باید مهیا شد از بهر قربانی

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۳۴
ابوعمار حسین زاده

این جبهه ی اسلام است این جبهه ی اسلا م است    دل شور دگر دارد          دل شور دگر دارد

این جبهه ی اسلام است این جبهه ی اسلا م است    دل شور دگر دارد          دل شور دگر دارد

حقا که بر این محفل حقا که بر این محفل              الله نظر دارد                   الله نظر دارد

این جبهه ی اسلام است این جبهه ی اسلا م است    دل شور دگر دارد          دل شور دگر دارد

شو عازم این سامان تا عشق و صفا بینی                  در بزم فداکاران خوش روح وفا بینی

روشن دل هر عاشق از نور خدا بینی

آنکس بود از ما دور آنکس بود از ما دور اینجا چه خبر دارد اینجا چه خبر دارد

این جبهه ی اسلام است این جبهه ی اسلا م است    دل شور دگر دارد          دل شور دگر دارد

گویی که ز نو اسلام در غزوه ی چون صدر است    هر صحنه ی این میدان یادآوری از بدر است

روزش همه عاشورا شبها همه چون قدر است

 این منظره ی زیبا این منظره ی زیبا در دل چه اثر دارد در دل چه اثر دارد

این جبهه ی اسلام است این جبهه ی اسلا م است    دل شور دگر دارد          دل شور دگر دارد

این لیله ی معراج است یا خود شب عاشورا             آوای مناجات است هر گوشه ی این صحرا

بر گوش رسد بانگ یا سیدی یا مولا                      خوش حالت عرفانی خوش حالت عرفانی

هنگام سحر دارد هنگام سحر دارد

این جبهه ی اسلام است این جبهه ی اسلا م است    دل شور دگر دارد          دل شور دگر دارد

خوش زمزمه ی قرآن آید ز دل سنگر                     انوار خداوندی تابیده بر این لشگر

یکسر همه جان برکف بگذشته ز جان  و سر                       رو سوی خدا هر کس رو سوی خدا هرکس

با دیده ی تر دارد                        با دیده ی تر دارد

این جبهه ی اسلام است این جبهه ی اسلا م است    دل شور دگر دارد          دل شور دگر دارد

آهنگ جگرسوزی بر گوش رسد امشب                 از ناله ی جانکاهش دل شور زند امشب

جان را به سوی جانان مجذوب کند امشب              رزمنده ی حقجویی رزمنده ی حق جویی

رو سوی سفر دارد رو سوی سفر دارد

این جبهه ی اسلام است این جبهه ی اسلا م است    دل شور دگر دارد          دل شور دگر دارد

آوای دعا خیزد از سنگر خونبارش             جایی که همی بارد خون از در و دیوارش

از سر ببرد هوش آن صوت خوش و گفتارش          خوش نغمه ی جانبخشی  خوش نغمه ی جانبخشی

با اشک بصر دارد           با اشک بصر دارد

این جبهه ی اسلام است این جبهه ی اسلا م است    دل شور دگر دارد          دل شور دگر دارد

گوید که تویی یارب آگاه ز احوالم                      در راه تو بگذشتم از هستی و اموالم

ده عمر تو رهبر را تا بر سر اطفالم              چون جمله یتیمان را چون جمله یتیمان را

مهری چو پدر دارد          مهری چو پدر دارد

این جبهه ی اسلام است این جبهه ی اسلا م است    دل شور دگر دارد          دل شور دگر دارد

این صحنه ی روح افزا گلزار شهیدان است              صحرا همه خون آلود زآثار شهیدان است

بر صفحه ی دوران نقش گفتار شهیدان است                       از خون شهیدانش از خون شهیدانش

اسلام ظفر دارد اسلام ظفر دارد

این جبهه ی اسلام است این جبهه ی اسلا م است    دل شور دگر دارد          دل شور دگر دارد

ما امت بیداریم روشندل و هوشیاریم                      با دشمن حق چون شیر آماده ی پیکاریم

نیی خوف ز صدام و نه لشکر او داریم                    از حمله ی ما دشمن از حمله ی ما دشمن

داغی به جگر دارد داغی به جگر دارد

این جبهه ی اسلام است این جبهه ی اسلا م است    دل شور دگر دارد          دل شور دگر دارد

ما کفر ستیزانیم یکسر همه جندالله                          فرمانده و مولای ما آمده روح الله

داده است به ما فرمان اندر خط ثارالله                     کوشید زجان اسلام کوشید ز جان اسلام

این راه گذر دارد  این راه گذر دارد

این جبهه ی اسلام است این جبهه ی اسلا م است    دل شور دگر دارد          دل شور دگر دارد

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۰۶
ابوعمار حسین زاده
بابا سرت را کی از تن بریده               قربان این نعش در خون تپیده

خار یتیمی بر قلبم خلیده

از جمله اعضایت خون می زند جوش    با خاک و خون گشته جسمت کفن پوش

گویا مرا کردی بابا فراموش                از داغ هجرانت رنگم پریده

خار یتیمی بر قلبم خلیده

ای نوگل زهرا مهر مدینه                            آغوش خود بگشا آمد سکینه

بابا سرم بگذار بر روی سینه              تا شویم این خونها با آب  دیده

خار یتیمی بر قلبم خلیده

ای مهربان بابا  جانم فدایت                خواهم زنم بوسه بر دست و پایت

یک لحظه درد دل گویم برایت             خار یتیمی بر قلبم خلیده

خار یتیمی بر قلبم خلیده

بود آرزو بوسم گلبرگ رویت                باشم گلاب اشک بر روی و مویت

چون سر نداری من بوسم گلویت        ای سر جدای در خون آرمیده

خار یتیمی بر قلبم خلیده

کرده شهیدت کی با کام عطشان        صد پاره جسمت ای سالار خوبان

عریان بدن در این صحرای سوزان                  کی مظهر حق  را در خون کشیده

خار یتیمی بر قلبم خلیده

جان را فدا کردی در راه یکتا               دین خدا را با خون کردی احیا

درس فداکاری دادی به دنیا                ای دعوت حق را با جان خریده

خار یتیمی بر قلبم خلیده

در یاری از اسلام بنمودی ایثار            شد نخل ایمان از خون تو پربار

معلمی بهرت باشد عزادار                 با چشم خون بار و قدی خمیده

خار یتیمی بر قلبم خلیده

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۰۶:۳۶
ابوعمار حسین زاده


ای برادر بیا کاروان می رود

بهر حفظ خلیج این زمان می رود

ای برادر بیا کاروان می رود

هر طرف خیل رزمنده در جنب و جوش                 سیل آسا فکنده به هامون خروش

بیرق  فتح و نصر من اله به دوش                            بنگ تکبیر بر آسمان می رود

ای برادر بیا کاروان می رود

نور ایمان ز سیمایشان آشکار                             فوج فوج عازم پهنه ی کارزار

راسخ و محکم و ثابت و استوار                           پای کوبان به ایثار جان می رود

ای برادر بیا کاروان می رود

کن نظر شیرمردان عزم آهنین                                 یکه تازان گردان ایران زمین

عازم جنگ و یاری به اسلام و دین                          همچنان کوه آتشفشان می رود

ای برادر بیا کاروان می رود

ای که مستی ز جام ولای حسین                            خیز و رو کن سوی کربلای حسین

بوسه زن خاک دولت سرای حسین                          جیش حق سوی آن آستان می رود

ای برادر بیا کاروان می رود

راهیان حریمش علی الاتصال                                     رسته از قید و در سیر اوج کمال

منسجم متحد گشته با شور و حال                          صف به صف پیرمرد و جوان می رود

ای برادر بیا کاروان می رود

این سپه حامی دین پیغمبر است                             جمله را شور و عشق حسین بر سر است

هر ستمدیده را در جهان یاور است                           بهر کوبیدن ناوگان می رود

ای برادر بیا کاروان می رود

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۵
ابوعمار حسین زاده





























































































۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۶
ابوعمار حسین زاده

اگر عبد گنه کارم تو را دارم چه غم دارم

اگر مرغ گرفتارم تو را دارم چه غم دارم

اگر آلوده و پستم و گر خالی بود دستم

و گر سنگین بود بارم تو را دارم چه غم دارم

اگر آتش برافروزی تن و جان مرا سوزی

چه باک از شعلۀ نارم تو را دارم چه غم دارم

هم از لطفت بود هستم هم از جام تو سرمشتم

هم از شوق تو سرشارم تو را دارم چه غم دارم

چه در صحرا چه در دریا چه در پایین چه در بالا

به هر جانب که رو آرم تو را دارم چه غم دارم

کیم من عبد شرمنده سیه روی و سرافکنده

که با این جرم بسیارم تو را دارم چه غم دارم

تهی از برگ و از بارم میان لاله ها خارم

نباشد کس خریدارم تو را دارم چه غم دارم

قرار من شکیب من طبیب من حبیب من

دوایم ده که بیمارم تو را دارم چه غم دارم

تو ستّار العیوب استی تو غفّار الذّنوب استی

الا ستّار و غفّارم تو را دارم چه غم دارم

سیه رویم سیه بختم بدین پروندۀ سختم

بدین اشکی که میبارم تو را دارم چه غم دارم

نه آبی در صبو دارم نه نائی در گلو دارم

نه بر رو آبرو دارم تو را دارم چه غم دارم

منم (میثم) که پیوسته به احسان تو دل بسته

بغیر از تو که را دارم تو را دارم چه غم دارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۰
ابوعمار حسین زاده

بار دیگر شد بسیجی بی شمار         متکی  بر قدرت پروردگار       رهسپار فتح دیگر است

بار دیگر شد بسیجی بی شمار          متکی  بر قدرت پروردگار         رهسپار فتح دیگر است

بار دیگر زد صلا چاووش عشق            باز کرده کربلا آغوش عشق

یکه تازان را علم بر دوش عشق           این سپاه فتح خیبر است

بار دیگر شد بسیجی بی شمار         متکی  بر قدرت پروردگار       رهسپار فتح دیگر است

امتی لبیک گو آماده اند                    سر به امر رهبری بنهاده اند

دل به فرمان خمینی داده اند             بر همه مولا این سرور است

بار دیگر شد بسیجی بی شمار         متکی  بر قدرت پروردگار       رهسپار فتح دیگر است

تک سواران دل چو بر دریا زدند            بر روی دریا پلی زیبا زدند

در جزایر خیمه ی سکنی زدند            قصدشان دیدار از حیدر است

بار دیگر شد بسیجی بی شمار         متکی  بر قدرت پروردگار       رهسپار فتح دیگر است

پای تا سر شور و عشق و وجد و حال   کرده بر نیروی ایمان اتکال

دسته دسته رو به معراج کمال           لشکر مهدی این لشکر است

بار دیگر شد بسیجی بی شمار         متکی  بر قدرت پروردگار       رهسپار فتح دیگر است

فوج فوج آماده با قلبی سلیم             پیش بگرفته صراط مستقیم

گشته اندر سنگر قرآن مقیم              عزمشان از کوه راسخ تر است

بار دیگر شد بسیجی بی شمار         متکی  بر قدرت پروردگار       رهسپار فتح دیگر است

خوش بود جانا که با آن کاروان             سوی میدان شرف گردی روان

بنگری در جبهه نور حق عیان              جبهه دانشگاهی دیگر است

بار دیگر شد بسیجی بی شمار         متکی  بر قدرت پروردگار       رهسپار فتح دیگر است

نیمه شب اندر کنار خیمه ها              صف کشیده کاروان کربلا

سر به سجده در مناجات و دعا           چهره ها چون مهر انور است

بار دیگر شد بسیجی بی شمار         متکی  بر قدرت پروردگار       رهسپار فتح دیگر است

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۷
ابوعمار حسین زاده

ای شهید ولا    زائر کربلا                 ای شهید ای شهید    ای شهید ای شهید

ای شهید ولا    زائر کربلا                 ای شهید ای شهید    ای شهید ای شهید

وی گل بی ریا بر تو صد مرحبا             ای شهید ای شهید     ای شهید ای شهید

ای شهید ولا    زائر کربلا                 ای شهید ای شهید    ای شهید ای شهید

آفرین بر  تو و اعتلایت شهید              داده با ارجعی حق صلایت شهید

شد پذیرفته قالوا بلایت شهید            جلوه ی عشق بخشد جلایت شهید

می دهد خون بها                           بر تو فیض لقا

ای شهید ای شهید     ای شهید ای شهید

ای شهید ولا    زائر کربلا                  ای شهید ای شهید    ای شهید ای شهید

مرحبا بر تو باد ای یل صف شکن                   هدیه دادی به دین هستی خویشتن

خون پاکت به مصداق حب الوطن        ریخت در رزم و پیکار با اهرمن

در طریق وفا     جان نمودی فدا           ای شهید ای شهید     ای شهید ای شهید

ای شهید ولا    زائر کربلا                  ای شهید ای شهید    ای شهید ای شهید

جبهه ها شاهد اقتدار تواند                عشق و خون و شرف یادگار توأند

جمله همسنگران بی قرار توأند           در مقام وفا حق گذار توأند

ای سفیر وفا    از تو شد حق رضا        ای شهید ای شهید     ای شهید ای شهید

ای شهید ولا    زائر کربلا                  ای شهید ای شهید    ای شهید ای شهید

عاقبت ای سلحشورو سردار عشق     پیکرت لاله گون شد به میدان عشق

شد سر سرفرازت به میدان عشق      بوسه ی خون لبت زد به رخسار عشق

اعتلای بقا یافتی زین لقا                   ای شهید ای شهید     ای شهید ای شهید

ای شهید ولا    زائر کربلا                  ای شهید ای شهید    ای شهید ای شهید

بر تو ای زنده ی جاودانی درود            بر تو ای زنده ی جاودانی درود

بر تو و آن همه جانفشانی درود           بر تو آن چهره ی ارغوانی درود

چون به خون خدا        کرده ای اقتدا   ای شهید ای شهید     ای شهید ای شهید

ای شهید ولا    زائر کربلا                  ای شهید ای شهید    ای شهید ای شهید

شاعر: عتیق بهبهانی  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۸
ابوعمار حسین زاده

به کاروان کربلا عنایت از خدا شود

ز لطف حق زیارت حسین نصیب ما شود

به کاروان کربلا عنایت از خدا شود

ز الرحیل کاروان به گوش ما صلا رسد             که این خجسته قافله به مقصد ولا رسد

امید آن که پای ما به خاک کربلا رسد             شکوه بارگاه او عیان به دیده ها شود

به کاروان کربلا عنایت از خدا شود

به درد عاشقان بود همیشه آشنا حسین        دل الم رسیده را عطا کند شفا حسین

برآورد نیاز ما شهید کربلا حسین                    که دست ما به حلقه ی ضریحش آشنا شود

به کاروان کربلا عنایت از خدا شود

به خاک درگه حسین همیشه بوده روی ما      به غیر کربلای او نبوده آرزوی ما

خوش آن دمی که از کرم نظر کند به سوی ما  که با طواف مرقدش دل از قفس رها شود

به کاروان کربلا عنایت از خدا شود

کشیده کاروانیان همه صف سلام را               بیا به جمع راهیان ببین خلوص تام را

به حرمت حسین نگر ادای احترام را              که لحظه لحظه کاروان روان به کربلا شود

به کاروان کربلا عنایت از خدا شود

چه جذبه ایست در حسین که می برد قرار دل به دست عشق بسپرد زمام اختیار دل

که در هوای کوی او سراید انتظار دل             چه بوسد آستان او ز سوز دل رضا شود

به کاروان کربلا عنایت از خدا شود

ز نام کربلا چرا حماسه خیزد این همه            کنند ذکر یا حسین سپاه عشق زمزمه

چه کربلا که خفته در برش عزیز فاطمه           کسی که ذات اقدس خداش خون بها شود

به کاروان کربلا عنایت از خدا شود

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۵۱
ابوعمار حسین زاده

تو خرمشهر خونین کربلای عشق و ایمانی              به رزمت آفرین به پیکارت درود

تو خرمشهر خونین کربلای عشق و ایمانی              به رزمت آفرین به پیکارت درود

معطر گشته از خون عزیزان و شهیدانی            به  عزمت آفرین به  ایثارت درود

تو خرمشهر خونین کربلای عشق و ایمانی              به رزمت آفرین به پیکارت درود

تو مهد آن عزیزانی که نارنجک به خود بستند        به زیر تانک رفته تار و پود خصم بگسستند

ز عزم آهنین پشت سپاه کفر بشکستند    تو مأوای حسینی مسلکان و شرزه شیرانی

به رزمت آفرین به پیکارت درود

تو خرمشهر خونین کربلای عشق و ایمانی              به رزمت آفرین به پیکارت درود

به تارک از شهادتها شجاعت ها نشان داری        به هر کوچه به کوچه از شهیدان داستان داری

به سینه لاله های جاودان و خون چکان داری          حماسه آفرین در صفحه ی تاریخ دورانی

به رزمت آفرین به پیکارت درود

تو خرمشهر خونین کربلای عشق و ایمانی              به رزمت آفرین به پیکارت درود

تو دین خود به اسلام و امام خود ادا کردی             عزیزانی تو همچون قاسم و اکبر فدا کردی

خدا را در قبال این فداکاری رضا کردی                تو پولادین دژ جنگاوران و رزم جویانی

به رزمت آفرین به پیکارت درود

تو خرمشهر خونین کربلای عشق و ایمانی              به رزمت آفرین به پیکارت درود

ز خون بگرفته زینت شاخ و برگ نخل های تو       فضا را عنبرآگین کرده عطر لاله های تو

به عجز افتاده خصم بد کنش از حمله های تو         شکوه حمله ی بیت المقدس را تو عنوانی

به رزمت آفرین به پیکارت درود

تو خرمشهر خونین کربلای عشق و ایمانی              به رزمت آفرین به پیکارت درود

به فرمان خمینی سرو بستان رسول الله                     امام و یاور مستضعفین فرزند ثارالله

نمودند با نبردی بی امان گردان حزب الله               تو را آزاد از چنگ تجاوزگر به آسانی

به رزمت آفرین به پیکارت درود

تو خرمشهر خونین کربلای عشق و ایمانی              به رزمت آفرین به پیکارت درود

شبانگاهی که رمز یا علی مردانه سر دادم                به جندالله گویی نیروی فوق بشر دادم

چنان درسی به صدام خبیث بد گهر دادم                که کرد از ترس جان خود تظاهر بر مسلمانی

به رزمت آفرین به پیکارت درود

تو خرمشهر خونین کربلای عشق و ایمانی              به رزمت آفرین به پیکارت درود

سپاه نور و ووحدت قصد فتح کربلا دارد               به فرمان امامش رو بسوی جبهه ها دارد

به توفیق خداوندی به دل این مدعا دارد                  که تا بیت المقدس را رهاند از پریشانی

به رزمت آفرین به پیکارت درود

تو خرمشهر خونین کربلای عشق و ایمانی              به رزمت آفرین به پیکارت درود

بنازم ارتش جمهوری اسلامی ایران         سپاهی و بسیجی پاسدار مکتب و قرآن

که با آن عزم پولادین و با آن نیروی ایمان   سیه کردند به روز دشمنان با قلب نورانی

به رزمت آفرین به پیکارت درود

تو خرمشهر خونین کربلای عشق و ایمانی              به رزمت آفرین به پیکارت درود

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۳
ابوعمار حسین زاده

جمع کنید بابا دلتونو خوش کردید با این رهبرتون  

سر ﮐﻼ‌ﺱ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ.

ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺗﻪ ﮐﻼ‌ﺱ ﺟﻠﺴﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.

یکیشون ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻋﮑﺲ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ آقا ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺁﻗﺎ ﮔﻔﺖ:

ﺍﺻﻼ‌ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ؟ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﻫﺎﻣﻮﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﺪﻩ.

ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﺍﺭﻥ ﺗﺤﺮﯾﻤﻤﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮔﺮﻭﻧﯽ ﻭ ﺗﻮﺭﻡ، ﻣﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﻥ ﺷﺒﺸﻮﻥ ﻫﻢ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪن،

ﻫﻤﺶ ﻫﻢ به خاطر ( امام ) ﺧﺎﻣﻨﻪ‌ﺍﯾﻪ

اون ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ:

ﺍﺻﻼ‌ ﺯﻣﺎﻥ ﺷﺎﻩ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺍﻵ‌ﻥ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﮐﻦ

ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺟﻨﮕﻨﺪﻩ‌ ﻫﺎﯾﯽ رو ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﻤﯽ‌ ﭘﺮﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ

ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻋﺰﺕ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ. ﺻﺪّﺍﻡ ﻋﯿﻦ ﻧﻮﮐﺮ ﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩ ....

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺟﺎﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ.

ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻣﯽ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ.

ﺩﺳﺘﺶ ﺭو ﺑﺎﻻ‌ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺧﺎﺗﻤﻪ ی ﺑﺤﺚ ﺷﺪ.

ﺣﺮﻑ‌ ﻫﺎﯾﯽ ﺯﺩ ﮐﻪ ﻫﯿچ  کدوممون ﺑﺎﻭﺭﻣوﻥ نمیشه ﺍﺻلأ ﺑﻬﺶ ﻧﻤﯽ‌ اوﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﻫﻞ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓ‌ﻬﺎ ﺑﺎشه

ﮔﻔﺖ:

ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻼ‌ﺱ ﮐﻤﻪ، ﯾﻪ ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻠﻪ‌ ﺍﯼ ﺧﺪﻣﺘﺘﻮﻥ ﻋﺮﺽ می کنم.

ﻣﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ، ﺍﯾﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﯾﺎ ﺣﺎﻻ‌ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ.

ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ رو ( ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻋﮑﺲ امام خامنه‌ای )

تا ﺍﻭﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﺷﻨﺎﺳﻢ، ﺍهل ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ به خاﻃﺮ ﻣﯿﻞ ﻭ ﻟﺬﺕ ﺧﻮﺩﺵ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺘﺶ ﺩﺷﻤﻦ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﻪ.

ﺁﻗﺎ؛ ﺍﺻلأ ﻣﮕﻪ ﻣﺎ ﻣﺮﯾﻀﯿﻢ ﮐﻪ ﮐﻞ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﮐﻨﯿﻢ؟

ﺍﺻلأ ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﺩﯾﮕﻪ، ﻣﮕﻪ ﻫﺮ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺍﺑﺮﻗﺪﺭﺕ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻮﺩﻥ، ﺩﺍﺭﻩ ﺭﺍﻩ ﺭﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ میره؟

ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺤﺾ ﺑﺮ ﮐﻼ‌ﺱ ﺣﮑم فرﻣﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ

ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺍﮔﻪ ﺍﺭﺍﺩﻩ کنه، ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺣﻤﻠﻪ میکنه.

ﻣﮕﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﻧﺒﻮﺩ؟

ﻣﮕﻪ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩ؟

ﭼﺮﺍ ﺟﺮأت  نمیکنه ﻧﮕﺎﻩ ﭼﭗ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻨﺪﺍﺯﻩ؟

ﻫﻤﺶ به خاطر ﻭﺟﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎﺳﺖ؛ (ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻋﮑﺲ امام خامنه‌ای)

ﺍﻵ‌ﻥ 35 ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻩ‌ﺍﯼ ﺳﺎﻟه از انقلاب میگذره و 25 ساله ﮐﻪ ﺍﯾﺸﻮﻥ ﺷﺪﻩ ﺭﻫﺒﺮ ﻣﺎ،

ﺗﻮ ﺍﯾﻦ 35 ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻩ‌ﺍﯼ ﺳﺎﻝ ﮐﻞ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺗﻮﺳﻂ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺷﺪﻩ.

این ور ﺍﺯ ﻋﺮﺍﻕ، ﺍﻭن ور ﺍﺯ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻥ.

ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﻧﺬﺍﺷﺘﻪ ﯾﻪ ﺟﻨﮕﻨﺪﻩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺟﺮأت ﮐﻨﻪ ﺗﻮ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﺸﻪ.

ﺍﻵ‌ﻥ ﻫﺮﭼﯽ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺩﺍﺭﯾد، ﻭ ﺑﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺭﺱ  می خونید ﻭ ﺑﺎ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ  می کنید ، ﻣﺮﻫﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﻗﺎﺳﺖ.

ﺯﻣاﻥ ﺷﺎﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﺜﻞ ﯾﮑﯽﺍﺯ ﺍﯾﺎﻟﺖ‌ﻫﺎﯼ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩ؛ ﺭؤﺳﺎﯼ ﭼﻨﺪ ﮐﺸﻮﺭ ﺑﺰﺭگ، ﺑﻠﻨﺪ میشن ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ میرن ﺗﻮ ﯾﻪ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻧﯽ،

ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑت ﮐﻪ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﻣﺮﺩﻣﻪ ﻣﺤﻞ ﻧمیذﺍﺭﻥ

ﺁﺧﺮﺵ ﺷﺎﻩ ﺍﺯ ﺭﻭ ﻧﺎﭼﺎﺭﯼ ﺧﻮﺩﺵ بلند ﻣﯿﺸﻪ میرﻩ ﺩﯾﺪﺍﺭﺷﻮﻥ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﺷﻮﻥ ﺟﻠﻮ ﭘﺎﯼ ﺷﺎﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﯿﺸﻪ

یا شروع حکومتشو چرا نمیگید؟

که با اجازه ی، نه سفیر انگلیس، که دبیر دوم سفارت انگلیس رسمیت پیدا میکنه و آغاز میشه

البته اینو حسین فردوست همکلاسی و همراه محمدرضا تا روز آخرش تو ایران، میگه

اما الان چی؟

ﮐﻞ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺸﻪ ﮔﻔﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﻩ.

ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻋﺪﻡ ﺗﻌﻬﺪ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺳﻮﻡ ﮐﺸﻮﺭهاﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺍﺧﻠﺸﻦ، ﺭئیسش ﺍﯾﺮﺍﻧﻪ.

ﺍﯾﻨﺎ ﭼﯿﺰ ﮐﻤﯿﻪ؟

ﺣﺎﻻ‌ ﺷﻤﺎ ﮔﯿﺮ ﺩﺍﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻧﯽ ﻭ ﺗﺤﺮﯾﻢ؟ بله گرونی هست

فشار رو گردن مردم هست بر منکرش لعنت

اما خوب هر کالایی تو این دنیا ی قیمت داره، شاید اینم قیمت مردانه وآزاد زیستن باشه

ﯾﻪ حیوان ﺭﻭ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﺗﻮ ﻗﻔس، ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ ﺑﻬﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﻣﯿﺪﻡ ﻭﻟﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻮﻥ خشک ﺑﺨﻮﺭﯼ

ﺍﮔﻪ ﺯﺑﻮﻥ ﺩﺍﺷت میگفت ﺍﮔﻪ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﻧﻮﻥ خشک ﺑﺨﻮﺭﻡ، ﺷﺮﻑ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾنکه ﺗﻮ ﻗﻔﺲ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺑﻬﻢ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺪﯼ

ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻪ.

ﺑﻬﻤﻮﻥ میگن ﺑﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﻗﻔﺲ ﺗﺎ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺪﯾﻢ  

ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﮐﻪ ﺍﻻ‌ﻥ ﻣﻦ میگم ﺧﺪﺍﺭﻭﺷﮑﺮ ﺭﻫﺒﺮﻣﻮنه، ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎ ﺍﮔﻪ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺎﺷﯿم ﻭ ﻧﻮﻥ خشک ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ، ﺷﺮﻑ ﺩﺍﺭه ﺑﻪ ﺍﯾنکه ﺷﻤﺎ ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺗﻮ ﻗﻔﺲ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺪﯾﺪ

ﭘﺲ ﺑﺎ ﻋﻘﻠﺘﻮﻥ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺭﻭ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﮐﻨﯿﺪ ... ﻧﻪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﺘﻮﻥ

ﺑﻌﻀﯽ ﺳﺮﻫﺎشون ﺭو ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﻌﻀﯽ ﻫﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﭼﻬﺮﻩ ی ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺯﻝ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.

نتیجه ی اخلاقی اینکه:

پای هیچکدام از سربازان صدام به تهران نرسید... ولی سربازان امام  خامنه ای هم اینک در زادگاه صدام (تکریت) با عکس های  امام خمینی (ره) و  امام خامنه ای رژه میروند ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۳۰
ابوعمار حسین زاده