نوحه های حاج صادق آهنگران

۳۶ مطلب توسط «ابوعمار حسین زاده» ثبت شده است


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۷ ، ۱۰:۴۵
ابوعمار حسین زاده

http://bayanbox.ir/view/7076314827793421806/%D8%B9%D8%B1%D9%81%D9%87-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86.jpeg

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۵۶
ابوعمار حسین زاده
 مامور سرشماری : سلام . مادر جان میشه لطفا بیای دم در ؟ سلام پسرم .. بفرما ؟ از سر شماری مزاحمت میشم .
مادر تو این خونه چند نفرید ؟ اگه میشه برو شناسنامه هاتونو بیار بنویسمشون .. .
مادر لای در رو بیشتر باز کرد و با سر گردنش سر و ته کوچه رو یه نگاهی انداخت ... چشماش پر شد اشک و گفت : پسرم قربونت برم میشه ما رو فردا بنویسی ؟ مادر چرا ؟ مگه فردا میخواید بیشتر بشید ؟!! برو لطفا شناسنامتو بیار وقت ندارم .
آخه پسرم 31 سال پیش رفته جبهه هنوز برنگشته شاید فردا برگرده ... بشیم دو نفر .
سر شمار سری انداخت پایین و رفت .
 
مغازه دار میگفت الان 29 ساله هر وقت از خونه میره بیرون کلید خونش رو میده به من و میگه : آقا مرتضی اگه پسرم اومد کلید رو بده بهش بره تو ... چایی هم تو سماور حاضره ... آخه خستس باید استراحت کنه ...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۶
ابوعمار حسین زاده

خر برفت و خر برفت و خر برفت.                   و دیگر هیچ

فروختن صوفیان بهیمه ی مسافر را جهت سماع

روزی بود و روزگاری در زمانهای پیش یک صوفی سوار بر خرش به خانقاه رسید و از راهی دراز آمده و خسته بود و تصمیم گرفت که شب را در آن جا بگذراند پس خرش را به اصطبل برد و سپرد به دست مردی که مسئول نگهداری از مرکبها بود و به او سفارش کرد که مواظب خرش باشد.

خود به درون خانقاه رفت و به صوفیان دیگر که در رقص و سماع بودند پیوست او همانطور که با صوفیان دیگر به پایکوبی مشغول بود مردی که ضرب می زد و آواز می خواند آهنگ ضرب را عوض کرد و شعری تازه خواند که می گفت

خر برفت و خر برفت و خر برفت.

 آن مرد تا این شعر را بخواند صوفیان و از جمله آن مرد صوفی شور و حال دیگر یافتند و دسته جمعی خواندند خر برفت و خر برفت و خر برفت و تا صبح پایکوبی کردند و خر برفت را خواندند تا اینکه مراسم به پایان آمد.

همه یک یک خداحافظی کردند و خانقاه را ترک گفتند به جز صوفی داستان ما و او وسایلش را برداشت تا به اصطبل برود و بار خرش کند و راه بیفتد و برود. از مردی که مواظب مرکبها بود سراغ خرش را گرفت اما او با تاسف گفت خر برفت و خر برفت و خر برفت.

صوفی با تعجب پرسید منظورت چیست؟ گفت : دیشب جنگی درگرفت، جمعی از صوفیان پایکوبان به من حمله کردند و مرا کتک زدند و خر را گرفتند و بردند و فروختند و آنچه می خورید و می نوشید از پول همان خر بود و من به تنهایی نتوانستم جلوی آنها را بگیرم. صوفی با عصبانیت گفت تو دروغ می گویی اگر آنها ترا کتک زدند چرا داد و فریاد نکردی و به من خبر ندادی؟ پیداست خود تو با آنان همدست بوده ای مرد گفت من بارها و بارها آمدم که به تو خبر بدهم و خبر هم دادم که ای مرد صوفیان می خواهند خرت را ببرند ولی تو با ذوقت از دیگران می خواندی خر برفت و خر برفت و خر برفت و من با خود گفتم لابد خودت اجازه داده ای که خرت را ببرند و بفروشند. صوفی با ناراحتی سرش را به زیر افکند و گفت آری وقتی صوفیان این شعر را می خواندند من بسیار خوشم آمد و این بود که من هم با آنها می خواندم

آری صوفی با تقلید کورکورانه از آن صوفیان که قصد فریب او را داشتند گول خورد و خرش را از کف داد.

مر مرا تقلیدشان بر باد داد             که دو صد لعنت بر آن تقلید باد

حالا حکایت آقایان به اصطلاح هسته ای (بخوانید بسته ای) هم دست کمی از آن مرد صوفی ندارد.

چرا که تمامی دستاوردهای هسته ای ما را که چهار شهید در راهش داده ایم به هدر داده اند.

آن وقت خوشحالی می کنند که بله توافق کردیم.

توافق بر سر چی :

توافق بر سر اینکه اورانیوم کمتر از 4درصد غنی کنیم؟

توافق بر سر اینکه از مراکز هسته ای مان به بهانه های واهی و سرزده بازرسی کنند؟

 

کمترین ضربه ای که از این مذاکرات خوردیم (گذشته از اثرات چه خوب و چه بد) این است که  آقایان با دشمنانمان  که همانا شیطان بزرگ (به فرموده ی امام راحل) است خندیدند و رقصیدند و ..... ولی همین آقایان در داخل چنان اخمی به خودی ها کردند که انگار ارث پدر می خواهند از دست بدهند.

آیا مگر ممکن است که اوباما  که گفت: اگر می‌توانستم تک‌تک پیچ و مهره‌های برنامه هسته‌ای ایران را حذف می‌کردم از عقیده و  نظرش بگذرد؟

در پایان باید گفت:  تفسیری که بعضی از آقایان از مذاکرات  و توافق آن دارند چون به نفع خودشان است البته باید بر این موضوع جولان دهند و خوششان بیاید

خود گویی و خود خندی                       عجب مرد هنرمندی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۲:۱۰
ابوعمار حسین زاده

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

شوری در مناجاتش با خداوند مهربان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

قطب عالم امکان مهر تابان اسمان دین                      فرق فاتح خیبر گشته منشق از تیغ زهرآگین

روی عالم آرایش با محاسن از خون سر رنگین            مولا دیده ی حق بین با توجه بر آسمان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

گریان باغبان دین دیده چون  آفت گلشن ایمان          سرخ از خون حق گشته ساحت محراب سنگر قرآن

بندد چشم از این دنیا یار مظلومان اسوه ی انسان     فرزند حرم مجروح ناله ها از جور زمان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

امشب مسجد کوفه غرق در ماتم بی علی مانده       گردون جامه ی نیلی بر تن هستی جمله پوشانده

گرد حسرت و اندوه زین مصیبت بر عالم افشانده         آه و ناله و افغان هم مکان و هم لا مکان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

دیگر صوت یا الله گشته خاموش از سمت نخلستان    محروم کوفه گشته از آن مناجات و حالت عرفان

مولا خفته در بستر طالب دیدار عاشق جانان             شوق دیدار و قرب معشوق انس و جان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

باب علم احمد را دست بی رحمی از ستم بسته       فرق حامی دین را دشمن قرآن مبین خسته

مرآت الهی را سنگ بیداد و کینه بشکسته                عزم دیده بستن از این جهان میر کاروان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

گرد بستر بابا اشک غم ریزند زینبین امشب               سوزد قلب عالم آه حسن افغان حسین امشب

افسوس می شود خاموش طالع شمع عالمین امشب مرغ حق مگر شوق پر کشیدن زین آشیان دارد

ای وای مرتضی امشب قصد رفتن از این جهان دارد

شاعر:حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۴:۱۸
ابوعمار حسین زاده

رسد از عرش برین صوت جلی

شب نور و شب قدر و شب حق           مظهر حق شده بر حق ملحق

علی از دار جهان راحت شد               فارغ از رنج و غم و محنت شد

یا زهرا

نیست در کوفه مناجات علی              گشته خاموش مناجات علی

شهر کوفه شده یکسر خاموش             می رسد ناله ی زینب بر گوش

خانه ی فاطمه بیت الحزن است          خون دل پاک حسین و حسن است

از غم ناطق قرآن مجید                    خم شده قامت عباس رشید

به خدا بر همه کس معلوم است          رهبر شیعه علی مظلوم است  مظلوم است

زیر گنبد عرش اعلی                        کیست مظلومتر از شیر خدا

کی سزاوار بود بنشیند                      آنچنان منظره ای را بیند

در برش همسر او را بزنند                 لطمه بر صورت زهرا بزنند.

مظلوم علی.مظلوم علی.مظلوم.علی.امشب شام غریبان علیست.عزیزان یتیمان کوفه در کوچه ها سرگردان امشب می گردند.

دیگر صدای پای علی به گوش یتیمان در خرابه ها نمی رسد.دیگر صدای مناجات علی از نخلستان کوفه به گوش نمی رسد. امشب حسن و حسین.ام کلثوم و زینب یتیم شدند.زانوی غم در بغل گرفتند.امشب چراغ عمر مولا خاموش شده.یک طرف حسین ناله می کند.یک طرف حسین می گرید.

زینب این دختر زجر کشیده چه جانسوز اشک می ریزد در فراغ بابا.امشب از خانه ی گلی علی ناله ی یتیمان علی به گوش می رسد.

ای مردم علی از دردها و رنجها راحت شد.هنوز صدای جانسوز علی می پیچد.مردم من از شما وفا ندیدم.مردم من سالها خانه نشین شدم. روبروی من به صورت همسرم زهرا سیلی زدید.از شما وفا ندیدم.

من از زندگی سیر شده بودم.راحت شدم.امشب علی خوش آرمیده است.ولی یتیمان کوفه امشب خواب به چشمان این یتیمان نمیاد. ای یتیمان ،تنها شما یتیم نشدید، بلکه حسین و حسن،ام کلثوم و زینب یتیم شدند.علی جان، نیستی در خاه گلیت ببینی حسین و زینب چه جانسوز گریه می کنند.نبودی در کربلا هم ببینی حسین و زینب رو.نبودی خون از سر و روی حسینت پاک کنی.نبودی جلوی شمشیرهای دشمن رو بگیری بر بدن مبارک فرزندت حسین ضربه وارد نکنند.نبودی جلوی تازیانه ها را بگیری که بر بدن مبارک زینب دشمن وارد نکند.مظلوم علی.مظلوم علی.مظلوم علی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۳:۴۸
ابوعمار حسین زاده

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

با فرق سری پر خون با فرق سری پر خون   بشکسته دلی محزون رو سوی خدا امشب رو سوی خدا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

آیینه ی عالم را بگرفته غبار غم                   روح همه کوجودات مدغم شده با ماتم

بنشسته به دل داغی کان را نبود مرهم

غم صفحه ی گیتی را       غم صفحه ی گیتی را بگرفته فرا امشب        بگرفته فرا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

مأموره ی هستی را آیات پدید آید                بر خانه ی دل اندوه هر لحظه مزید آید

امشب مگر آوای قتل تو شهید آید

وز عالم علیین     وز عالم علیین     خیزد چه ندا امشب          خیزد چه ندا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

دل سوخته ای امشب مشغول مناجات است             با چهره ی خون آلود مشتاق ملاقات است

خواهان وصال حق از قاضی حاجات است

نور ازلی گردد      نور ازلی گردد      از ماده جدا امشب           از ماده جدا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

در جلوه گه محراب خورشید امامت نیست                بر مسند شرع و دین جانباز شریعت نیست

در کلبه ی محرومان انوار محبت نیست

نان آور مسکینان              نان آور مسکینان              افکنده ردا امشب             افکنده ردا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

در محفل درویشان آن شمع فروزان کو                      بر بیوه زن محروم بابای یتیمان کو

گردون فضیلت را آن مهر درخشان کو

مولای همه عالم              مولای همه عالم              افتاده ز پا امشب              افتاده ز پا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

پیشانی وجه الله بشکافته از شمشیر                                  آن زهر جفا کرده بر فرق علی تأثیر

بالین سرش زینب ماتم زده و دل گیر

اشک حسنین جاری         اشک حسنین جاری         با وا ابتا امشب    با وا ابتا امشب   

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

قنبر به کنار در بنهاده به زانو سر                             ناله ز دل غمگین مولا مددی حیدر

هنگام سحر گردد بی یاور و بی سرور

هر لحظه علی گویان        هر لحظه علی گویان        با شور و نوا امشب           با شور و نوا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

مینای شهادت را هنگام سحر نوشد                                    پیراهن رحمت را آلوده به خون پوشد

خونش به همه ایام در گلشن دین جوشد

رو سوی خدا دارد رو سوی خدا دارد آن مرد خدا امشب            آن مرد خدا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

گاهی به حسن گوید از مکتب و از مذهب                 حق را بنما پیشه ارزنده ترین مطلب

گاهی به حسین گوید از بی کسی زینب

بر هر دو دهد درسی         بر هر دو دهد درسی         از کرببلا امشب                از کرببلا امشب

مولا علی والا مولا علی والا            با زمزمه ای زیبا  مشغول دعا امشب   مشغول دعا امشب

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۸
ابوعمار حسین زاده

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین    یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

مرغ دل بشکسته پر با ناله های آتشین              یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

خون دل از دیده ها ریزان چو ابر نو بهار            داغدار و سوگوار اهل سماوات و زمین

آسمانها با جمیع ساکنان نه فلک                    خاک غم ریزند و بر سر زین الم ماتم نشین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

این مصیبت چیست که اندر بارگاه کبریا            سینه ی جان چاک بنموده است جبریل امین

امشب است آن شب که چرخ کج رو ناپایدار        فتنه ای بنهفته اندر زیر سر دارد یقین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

گوئیا امشب بود آن شب که شیر کردگار            خود بنوشد جام فیض قرب رب العالمین

امشب است آن شب که اندر پیشگاه ذوالجلال      سر به تسلیم و رضا بنهاده مولی المتقین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

امشب است آن شب که ابن ملجم بیدادگر                   تیغ زهر آگین زند بر تارک مولای دین

امشب است آن شب که مولا صبح دم وقت نماز   از محل سجده اش جاری شود خون بر جبین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

می کند با خون فرق خود محاسن را خضاب        رو به درگاه الهی می کند زار و حزین

عرضه می دارد به درگاه ذوالجلال                    که ای خدای جان ستان و جان ده و جان آفرین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

گلبن اسلام را با خون شدم من آبیار                کن قبول این جانفشانی یا اله العالمین

شرح شمشیری که فرق شیر حق حیدر شکافت   گر بگویم لب بسوزد سینه گردد آتشین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

چون به فرق سرور دین تیغ زهر آگین رسید       دست ماتم زد به سر در خلد خیرالمرسلین

ناله ای برخاسته در بین زمین و آسمان             کشته شد از جور اشقی الاشقیا مولای دین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

از چه رو در انقلاب است امشب این قلب حزین             یا امیرالمومنین یا امام المتقین

این ندا را چون شنیدند اهل کوفه صبحدم                   ضجه ی پیر و جوان بر شد به چرخ هفتمین

ناله های وا علیا وا اماما شد بلند                      بانگ واویلا برآمد زآسمانها و زمین

یا امیرالمومنین یا امام المتقین

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۴
ابوعمار حسین زاده

ای کرببلا آماده                     ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

ای کرببلا آماده                      ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

تا فتح فلسطین تا قدس           تا فتح فلسطین تا قدس           لشکر احمد می آید

ای کرببلا آماده                      ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

ای تربت کوی جان                 تو خون حسینی داری

ویرانگر کاخ ظلمی                  فریاد خمینی داری

ای کرببلا آماده                      ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

ای خانه عشق و ایمان             دلها به تو تمکین تو دارد

این لشگر حق بعد از تو            آهنگ فلسطین دارد

ای کرببلا آماده                      ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

ای مهدی زهرا بنگر                یاران حسین در راهند

لطفی کن و یاری فرما              چون کرببلا می خواهند

ای کرببلا آماده                      ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

ما وارث عاشوراییم                 ما عاشق و ما شیداییم

گفتیم و به حق می گوییم        ای  کرببلا می آییم

ای کرببلا آماده                      ای کرببلا آماده          جیش محمد می آید

حسین حسین حسین حسین

شهید کربلا حسین

غریب نینوا حسین

یا سریع الرضا

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۱:۳۶
ابوعمار حسین زاده

حسین جان همه ی شهرها بسیج شدن.همه یا حسین یا حسین می گن.همه کربلا کربلا می گن.آخه چه  بوده در کربلای تو که از پیرزن تا پیرمرد از صغیر تا کبیر کربلا کربلا می گن؟ وقتی نام کربلا میاد اشکها  از دیدگان سرازیر میشه .وقتی نام حسین میاد دلها محزون میشه. چه بوده در کربلا عنایتی فرما زهرا جان راه کربلا باز بشه.دلها لبریز شده از عشق حسین از عشق زیارت حسین. همه آماده شده اند برای فتحی دیگر.همه بسیج شد  اند برای فتحی دیگر. از سرتاسر کشور به عشق حسین راهی جبهه ها شدند حسین جان یاری با تو و کمک با تو.این ماه مبارک دست به دامن تو شدیم.

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

ماشاء الله این همه جمعیت صدا خیلی ضعیفه .همه آماده  شدیم تا انشاءالله صدام رو رو ریشه کن کنیم.آمریکا رو نابود کنیم. همه هم بسیجی هستن. همه هم جمعی هستن باید جمعی هم جواب بدین.

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

علم فتح خیبر ز دلیران بپا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

رسد از شرزه شیران به فلک بانگ تکبیر             متجاوز گریزان ز سپاه خدا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

ز یلان مبارز شده پوشیده صحرا                      همگی بهر ایثار و شهادت مهیا

به ولای حسینی زده دست تولا                      به فروغ هدایت دلشان آشنا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

همه شیران جنگی متشکل مصمم                             همه را عزم رفتن سوی خط مقدم

شده پیوسته با هم به صفوف منظم                  متلاشی از آنان سپه اشقیا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

دل دشمن به توفیق الهی دریدند                    ره هورالهویزه ز شجاعت بریدند

چو کنار فرات و لب دجله رسیدند                             گلوی عاشقان تر دلشان باصفا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

به کف مومنین رایت نصر من الله                     همه مردان عارف همه احرار آگاه

سوی مقصد روانه شده هم دوش و همراه           هدف  این دلیران حرم کربلا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

گه شب جسته بیرون چو هجبر از نیستان           ز شبیخون آنان شده دشمن هراسان

زده آتش به جان سپه قوم عدوان                    ز فتوحات آنان دل رهبر رضا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

برو ای پیک قدسی به جوار شهیدان                 ببر از ما پیامی به دیار شهیدان

به حریم حسینی به کنار شهیدان                             که ز هجران آنان دل ما مبتلا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

بگو از جانب ما به حسین قطب احرار               به شهیدی که شد بر شهدا میر و سالار

به غریبی که جان در ره حق کرده ایثار             سر پاکش ز پیکر لب عطشان جدا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

گه هل من معین گر به حضورت نبودیم             که سر و جان فدای هدفت می نمودیم

ولی اکنون به سوی حرمت پر گشودیم              که حریمت مطاف ملکوت سما شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

علم فتح خیبر ز دلیران بپا شد

سپه حق روانه به سوی کربلا شد

علم فتح خیبر ز دلیران بپا شد

ای لشگر صاحب زمان آماده باش

بهر نبردی بی امان آماده باش

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۱:۱۶
ابوعمار حسین زاده