ای برادر بیا کاروان می رود
ای برادر بیا کاروان می رود
بهر حفظ خلیج این زمان می رود
ای برادر بیا کاروان می رود
هر طرف خیل رزمنده در جنب و جوش سیل آسا فکنده به هامون خروش
بیرق فتح و نصر من اله به دوش بنگ تکبیر بر آسمان می رود
ای برادر بیا کاروان می رود
نور ایمان ز سیمایشان آشکار فوج فوج عازم پهنه ی کارزار
راسخ و محکم و ثابت و استوار پای کوبان به ایثار جان می رود
ای برادر بیا کاروان می رود
کن نظر شیرمردان عزم آهنین یکه تازان گردان ایران زمین
عازم جنگ و یاری به اسلام و دین همچنان کوه آتشفشان می رود
ای برادر بیا کاروان می رود
ای که مستی ز جام ولای حسین خیز و رو کن سوی کربلای حسین
بوسه زن خاک دولت سرای حسین جیش حق سوی آن آستان می رود
ای برادر بیا کاروان می رود
راهیان حریمش علی الاتصال رسته از قید و در سیر اوج کمال
منسجم متحد گشته با شور و حال صف به صف پیرمرد و جوان می رود
ای برادر بیا کاروان می رود
این سپه حامی دین پیغمبر است جمله را شور و عشق حسین بر سر است
هر ستمدیده را در جهان یاور است بهر کوبیدن ناوگان می رود
ای برادر بیا کاروان می رود
شاعر: حاج حبیب الله معلمی